وبلاگ طنز کاکتوس

 

از عدالت نبود حکم نمودن به گمان . [نهج البلاغه]

 
 

مدیریت| ایمیل من

| خانه

پایین

?کاکتوس

چهارشنبه 85/10/13  ساعت 8:0 عصر

او حتی یک دام هم نبود

نبود آن کلّه خر در حد یک دام // اگرچه نام نحسش بود صدام
کجا دامی کند این گونه کردار؟ // کجا کرده بُزی این گونه رفتار؟
بز و بره همیشه رام هستند// مطیع و ساکت و آرام هستند
و سرگرم چرا در دشت و صحرا // وجست و خیز از اینجا به آنجا
وحتی گاو هم این گونه خر نیست// به فکر فتنه و این شور و شر نیست
ولی این جانور، مغرور و خونخوار// به صد دام منیّت شد گرفتار
شرور و سرکش و بی رحم و جانی// شعارش، حیله کن تا می توانی
اگرچه او به روز عید قربان// چو دامی از تنش بیرون بشد جان
ولی قطعاً چو دد بود او نه چون دام// همیشه فکرریو و حیله ودام
به آن دامی که او افکند در راه// گرفتار آمد و شد در ته چاه
بُوَد قانون «جاوید» طبیعت// چنین فرجام، تا گیریم عبرت

نظر شما( )
?کاکتوس

چهارشنبه 85/10/13  ساعت 7:50 عصر

تعبیر خواب: مخصوص افرادی که قصد دارند به خواستگاری بروند!

!!تعبیر خواب: مخصوص افرادی که قصد دارند به خواستگاری بروند 

1- اگر خواب دیدید در یک جای تنگ و تاریک هستید که از دیواره هایش هلوپ هلوپ خون می چکد و شما در حال شنا کردن در خون هستید، تعبیرش این است که شما در قلب معشوقه تان جای دارید! در ضمن به شما توصیه می کنیم اینقدر فیلم های « سینما ماوراء» شبکه 4 را نگاه نکنید!

 

2- اگر خواب دیدید در سر کلاس درس هستید و تالس استاد شماست، تعبیرش این است که متاسفانه دچار بحران مثلث معروف(!) شده اید، ضمن ابراز همدردی با شما، لااقل مراقب باشید این مثلث مربع یا پنج ضلعی نشود!

 

3- اگر خواب دیدید سوار یک عدد ژیان هستید و ناگهان درهایش قفل شد و آتش گرفت ، تعبیرش این است که می توانید رابطه دوستانه خوبی با باجناقتان برقرار کنید، راستی از این بعد با عینک بخوابید تا پژو 405 را ژیان نبینید!

 

4-اگر خواب دیدید یک عدد ماهی هستید که در یک تور ماهیگیری گیر کرده است و سپس به صورت معجزه آسایی از تور رهایی می یابد، تعبیرش این است که متاسفانه این وصلت سر نمی گیرد!

 

5-اگر خواب دیدید که بدون هیچ جرمی زندانی هستید و در حالیکه به پاهایتان زنجیر زده اند، در هوای گرم با یک عدد کلنگ به سنگ ضربه می زنید، تعبیر خوبی دارد، مبارک باشد، به وصال محبوبتان می رسید!

 

6-اگر خواب دیدید صبح ها در یک مهد کودک بچه تر و خشک می کنید و یعد از ظهر ها در یک رستوران ظرف می شورید ، رویم به دیوار(!) تعبیرش این است که شما هم « زی ذی» می شوید!

 

7-اگر خواب دیدید ماهی کوچولوی ناز داخل آکواریم خانه یک دفعه تبدیل به کوسه شد و شما را بلعید، تعبیری ندارد، فقط شبها کمتر شام بخورید!


نظر شما( )
?کاکتوس

چهارشنبه 85/10/13  ساعت 7:45 عصر

نیمه پر لیوان

طبق آمار جدیدی که اخیرا اعلام شده ، جمعیت جوان 15 تا 29 ساله کشور تا این اواخر به 22 میلیون و خرده ای (که خرده اش می شود 583 هزار و 637 نفر!) رسیده که از این میان ، 27درصد جوانان تهرانی در خانه های مجردی زندگی می کنند.
از آنجا که باید همیشه نیمه پر لیوان را دید و مثبت نگاه کرد؛ به نظر ما این 27 درصد جوانان تهرانی رو به رشد، ممکن است به خاطر مسائل زیر در خانه های مجردی زندگی نمایند:
احتمال شغلی: می خواهند روی پای خودشان بایستند و از پای خودشان برای گذران زندگی استفاده کنند. خیلی ها پای استقلال حاضرند خونشان را هم بدهند.
احتمال علمی: چون محیط بیشتر خانواده های ایرانی شلوغ و پر از رفت و آمدهای مختلف و گرفتاری های جورواجور است ؛ لذا خانه مجردی این امکان را برای جوان فراهم می کند که به نحو احسن ، روی چیزهایی که می خواهد مطالعه نماید و تمرکز کافی کند. کتاب در خلوت ، خواندن دارد. شلوغ باشد، آدم خواندنش نمی آید.
احتمال غذایی: چون طبیعت جوانان ما، خیلی حساس و ظریف است و هر غذایی به مزاج آنها نمی سازد، برای فرار از غذاهای نسل آبگوشت و حفظ رویکردی غذایی به سمت پیتزا و لازانیا و امثالهم ، خانه خود را جدا می کنند تا بتوانند دستپخت خودشان را بخورند.
احتمال معنوی: برخی از جوانها به حدی محجوب و با معنویت هستند که آدم حظ می کند نگاهشان کند. اینان بعضا به خاطر این که کارهای خوب و خیرشان جلو چشم دیگران صورت نگرفته و ریایی نشود، خانه خود را جدا می کنند تا خالصانه و با خیال راحت کار خوب بکنند.
احتمالات انحرافی: ما به همین احتمالات اصلی که عرض کردیم ، معتقدیم و هرگونه احتمال دیگری را غیراصلی و انحرافی می دانیم.

نظر شما( )
?کاکتوس

چهارشنبه 85/10/13  ساعت 7:36 عصر

...و زن آفریده شد!!

دستی به گِل کشیدی و تن آفریده شد
بعد از کمی تمام بدن آفریده شد

یک کاسه آب و چرخ ، که می چرخد و بر آن
اندام خیس دلبر من آفریده شد

آرام با دو دست خودت حلقه می زدی
تا اینکه سر به روی بدن آفریده شد

ساکت نشسته بودی و شیطان به صورتش
ناخن کشید و بعد دهن آفریده شد

آنوقت روبروی تو خندید و گفت : آه !
یک اشتباه کردی و زن آفریده شد


نظر شما( )
?کاکتوس

چهارشنبه 85/10/13  ساعت 7:16 عصر

پسر سالاری

پدر جون یادته وقتی کوچیک بودم
ومادر پای سفره چیز بهتررا
برای تو جدا می کرد
تمام گوشتهای لخُم و ران مرغ مال تو
کمی از آب آن با سیب زمینی بود مال من
تمام سرخی هندونه مال تو
ته هندونه با پوست سفیدش بود مال من
پیاده می نمودم گز زخانه تا دبستان را
ولی تو با موتورغرش کنان طی می نمودی راه
وحالا همسرم برجای مادرجون
نشسته روبروی من
وفرزندم به جای تو نشسته بر سر سفره
به پیش روی او بنهاده مادر ران مرغی را
ومن با سیب زمینی یار دیرینه
دوباره عالمی دارم
دوباره سرخی هندونه مال او
وآن قسمت که می باشد خوراک برّه مال من
سمند خوش رکابم زیر پای او
خطوط واحد وپای پیاده انحصار من
وازبخت بد «جاوید» وقتی که پسر بودم
به خانه تو پدرسالارمن بودی
واکنون که پدرهستم
پسر سالار دارم من

نظر شما( )
?کاکتوس

چهارشنبه 85/10/13  ساعت 7:9 عصر

اعتراض اتحادیه گوسفندان جهان به اعدام صدام در روز عید قربان


چرا ما را چنین بدنام کردید؟
که وی را روزعید اعدام کردید
گناه بره ها آخرچه بوده؟
که او را هم ردیف دام کردید

نظر شما( )
?کاکتوس

چهارشنبه 85/10/13  ساعت 7:5 عصر

مگر مریضی؟!

مگر مریضی؟!

 

به خدا اگر بخواهم ز خدا به جز تو چیزی

همه هستی ام به پایت که برای من عزیزی

قسم خدای خوردن نه چنان گناه دارد

که ز دوستی ببری، که ز عاشقی گریزی

همه ثروتم نگاهت، سخنان گاه‌گاهت

به جهان چگونه سازم چو نیرزدم پشیزی

...

نشنیده ای که لیلی سر عاشقش چه ها کرد؟

ز جنون چنان نموده، تو نکن! مگر مریضی؟!


نظر شما( )
?کاکتوس

چهارشنبه 85/10/13  ساعت 6:58 عصر

!!لعنت

زیر باران راه می‌روم
با چشم‌هام آشغال‌ها را از روی زمین جمع می‌کنم
ترانه می‌خوانم
می‌خندند
داد می‌زنم:
لعنت بر پدر و مادر کسی
که
در دلم آشغال بریزد!

نظر شما( )
?کاکتوس

پنج شنبه 85/10/7  ساعت 6:42 عصر

!!فیزیک و طنز

!!فیزیک وطنز

--از انیشتین پرسیدند : جنگ جهانی سوم باچه تسلیحاتی انجام می شود ؟ 
گفت:نمیدانم. اما جنگ جهانی پنجم با چوب و سنگ خواهد بود .
--انیشتین :: دو چیز بی نهایت هستند :جهان و حماقت بشر. من از بی نهایت بودن جهان
مطمئن نیستم . 
--اگر به خاطر توماس آلوا ادیسون نبود الان مجبور بودیم زیر نور شمع تلویزیون نگاه کنیم.
-- ارتعاش : حرکتی است که نمیتواند تصمیم بگیرد به کدام جهت برود.
--خلا چیزی نیست ،اما اگر اسمی برای آن انتخاب کردیم میخواهیم بگوئیم
میدونیم وجود دارد .


نظر شما( )
?کاکتوس

دوشنبه 85/10/4  ساعت 5:49 عصر

علم بهتر است یا حلوا؟!!

علم بهتر است یا حلوا؟!!

20 آوریل 1906 است و خاک و غم فضا را تسخیر کرده ...

مــادام کــوری  شـده بیوه شب پیش

نــشــسـتـه روی قـبر همسر خویش

انــشــتـیـن آمــده افـتــاده بــر خــاک

گریـبــان کــتــش را مــی زنــد چــاک

گالیله، دیده اش، دیگی ز خون است

ارشــمـیـدس سـر مـرز جـنون است!

گــوتــنـبـرگ آمــده بـی حال و بـیــمار

زنــد اعــــلــامــــیــه بــر  روی دیــــوار

نـیـکـل تـسـلا، ارسـطـو، هانری بکرِل

ریـتی، پاسکال، الی ویتنی، گرام بِل

الکـسـانـدر پـوپـوف، ولتا، وات استون

بـرانـدِنـبـرگ و وستینگاس و تامسون

هـمـه بـا هـم بـه دور خـاک مـرحـــوم

زنـنـد آن دسـت خـود بر سر چو باتوم

شـده دریـا پـــدیـــد  از اشـــک دیــده

نـــوبــل گـوید که «این ماتم شدیده»!

هــمــه مـشـغـول اشـک و سوگواری

کــه آمــد نـاگـهـان صــوت الـحــماری

بـــزد فــــریـــاد غــرایــی رادرفـــــورد:

«تــمـام دیـس حـلـوا را هـابـر خورد»!

هــمـه ســرهـا بــیــامـد سـمت بالا

نــظــرهــا رفـت ســوی دیــس حـلوا

بـه نــاگــه کـل مـجـلس در پی دیس

بـرای خوردن حــلــوا کـشـــد گـیـس

چـنـان غوغا شد اندر قطعه ی هفت

کــه حـتی مرده هم دنبالشان رفت!

 

بـیــامــوزیـــد ازیـــن قـصــه یـکی پند

که دانـش ارزشـش باشد کم از قند!

 


نظر شما( )
<   <<   21   22   23   24      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

روزه گرفتن بعضی ها ...!
لباس فرم
هدفمند کردن یارانه ها
طنز نوروزی
مونتاژیات ادبی !
آنفولانزا
دوبیتی طنز
انواع پیغامگیر… گوش کنید!!
مجموعه شعر طنز...8
مجموعه شعر طنز...7
[عناوین آرشیوشده]

بالا

  [ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]

بازدید

221991

بازدید امروز

15

بازدید دیروز

8


 RSS 


 درباره خودم


 لوگوی وبلاگ

وبلاگ طنز کاکتوس

 اوقات شرعی

 فهرست موضوعی یادداشت ها

 آرشیو

بهار1388
زمستان1387
پاییز 1387
بهار1387
پاییز1386
تابستان1386
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1388
پاییز 1388

 لینک دوستان

با هم بخندیم ولی به هم نخندیم!!!
طنز نوشته های من
از قلم اندیشه تراوش می کند
یادداشت های من
کوراب
بازتاب نفس صبحدمان
حسین پناهی
دست نوشته های پراکنده من
شبکه علمی کشور

اشتراک