سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وبلاگ طنز کاکتوس

 

انسان مسلمان هدیه ای برتر از سخنی حکیمانه که خداوند بدان، هدایتش را افزون کند یا از نابودیش برهاند به برادرش نداده است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

 
 

مدیریت| ایمیل من

| خانه

پایین

?کاکتوس

پنج شنبه 88/7/16  ساعت 12:36 عصر

مجموعه شعر طنز...7

دانشگاه آزاد/ ابوالفضل زرویی نصرآباد

 

در پشت این میز

ما در خیال وضع خیط و پیط خویشیم

یعنی که این‌جا

در این اتاق سرد و نمناک

شادان و شنگولیم از گفتار استاد

این‌جاست دانشگاه آزاد

 

ما در خیال مدرک بی‌مصرف خویش

آیندة تابان کشک‌آلود خود را

آرام آرام

در این تجارت‌خانة معروف و گمنام

چشم‌انتظاریم

چوخ بی‌قراریم

 

ماییم مردان فرار از تانک و از تیر

آینده‌ساز مرز و بومی شیر تو شیر

کمبود امکانات و کشک و قند و چایی

بی‌اعتدالی، نارسایی

الحق چه خوش گفته «ابوالمجد سنایی»*

ای‌دل بلا، ای‌دل بلا، ای‌دل بلایی

 

ما از تبار سنگ‌پاییم

از سرزمین «اسب ابلق، سم طلا»ییم

پا در هواییم

آه، ای رئیس کل دانشگاه آزاد!

در جیب من دیگر نمی‌یابی پشیزی

از لطف سرکار

من غوره‌ای بودم، ولی گشتم مویزی

آیا میان آن‌چه در زنبیل‌تان است

هنگام ثبت نام در آغاز هر ترم

چیزی به نام رحم یا انصاف هم هست؟

 

طرح جدید «علم‌بازار شبانه»

ما را ز شکوا کرد مأیوس

لب‌هایمان را مثل زیپی روی هم دوخت

صدجای‌مان سوخت

آه، ای بزرگانی که اندر رأس کارید!

وقتی که روز اول ترم

شهریه‌ها را می‌شمارید

آن‌گه که خوشحالید و شنگولید و دل‌شاد

آهسته زیر لب بگویید:

بیچاره دانشجوی دانشگاه آزاد

بیچاره دانشجوی دانشگاه آزاد

 

پاورقی:

* نام شاعر عماد خراسانی‌ست! منتها اگر عماد «روستایی» یا «پارسایی» یا یک چیز دیگری در همین مایه‌ها بود، ما مجبور نمی‌شدیم اسم شاعر دیگری را بیاوریم! البته رعایت قافیه، مهم‌تر از این حرف‌هاست و اهل تحقیق، همین کار ما را می‌توانند به‌عنوان یکی از صناعات ادبی محسوب بفرمایند!

بی‌چاره/ منوچهر احترامی

 

«تک‌تک ساعت چه گوید؟» گوش دار

گویدت: بیدار باش، اى هوشیار

صبح تا شب در صف واحد بایست

تا رود از دست تو صبر و قرار

توى کاخ عدلیه بى‏خود بگرد

تا شوى بیگانه از یار و دیار

از جفا و ظلم صاحب‏خانه‏ات

هى بزن بیهوده فریاد و هوار

هى نگو آخر: اضافاتم چه شد؟

جان من! آخر کمى طاقت بیار

این عجب نبود که هستى روز و شب

در پى یک‌لقمه نان نالان و زار

هرکه کارش بیش، مزدش کمتر است

خب، چه باید کرد در این روزگار؟

زورگویى کن که گردى محترم‏

حرف حق دیگر نمى‏آید به کار

هرکه قلبش صاف شد، بی‌چاره شد

چوب قلبت را بخور، دم بر نیار

 

راحتی/ خسرو شاهانی

 

گر نداری مو به سر، از پیچ و تابش راحتی

پول سلمانی نداری، از عتابش راحتی

خواب آشفته کسی بیند که معده دم کند

شب نخوردی گر غذا، هنگام خوابش راحتی

گر نداری خانة شخصی، برادر! غم مخور

در عوض از مالیات و پول آبش راحتی

در زمستان گر ز سرما گشته‌ای سرخ و سیاه

غم مخور، قلب‌الأسد در آفتابش راحتی

گر نداری ثروت و پوند و دلار و پول و مول

در عوض از جمع و تفریق و حسابش راحتی

گر که شد حمّال طفل تو، نشد بحرالعلوم

از غم شهریه و کیف و کتابش راحتی

گر نداری همسر زیبا و طناز و نُنُر

نیمه‌شب از غرولند ناصوابش راحتی

گر نداری نوکر و کلفت، مشو غمگین، چرا

صبح‌دم از بوی گند رخت‌خوابش راحتی

گر نداری رادیو در خانه‌ات، دل‌خور مباش

چون ز چرت‌وپرت‌های بی‌جوابش راحتی

 

از کجا آورده‌ای؟/ محمدعلی گویا

 

از کجا آورده‌ای این نصفة سیگار را؟

از کجا آورده‌ای این وصلة شلوار را؟

نیم‌تخت تازه‌ای کفش تو پیدا کرده است

از چه راهی کرده‌ای نو، باز، پای‌افزار را؟

تو که عمری بوده‌ای بی‌سایبان و سرپناه

از کجا آورده‌ای این سایة دیوار را؟

بچه‌ات کرده عبور از کوچة یک مدرسه

از کجا آورده‌ای سرمایة این کار را؟

می‌کنی با اختران آسمان راز و نیاز

از کجا آورده‌ای این گنبد دوّار را؟

اسکناس بیست‌تومانی به دستت دیده‌اند

از کجا آورده‌ای این ثروت سرشار را؟

دست‌ داری توی بانکی یا که بنیادی یقین

یا که غارت کرده‌ای سرتاسر بازار را

خوب می‌رقصی به ساز این و آن در هر طرف

از کجا آورده‌ای این وعدة بسیار را؟

می‌روی با بچه‌ات هر روز دنبال دوا

از کجا آورده‌ای این کودک بیمار را؟

آستینت را خودم باید بگردم، بی‌گمان

کرده‌ای پنهان در آن صد بوق استکبار را

نیستی صاحب‌دلار بی‌نوا تا بگذرم

از گلویت می‌کشم تا آخرین دینار را!


نظر شما( )

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

روزه گرفتن بعضی ها ...!
لباس فرم
هدفمند کردن یارانه ها
طنز نوروزی
مونتاژیات ادبی !
آنفولانزا
دوبیتی طنز
انواع پیغامگیر… گوش کنید!!
مجموعه شعر طنز...8
مجموعه شعر طنز...7
[عناوین آرشیوشده]

بالا

  [ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]

بازدید

218650

بازدید امروز

11

بازدید دیروز

5


 RSS 


 درباره خودم


 لوگوی وبلاگ

وبلاگ طنز کاکتوس

 اوقات شرعی

 فهرست موضوعی یادداشت ها

 آرشیو

بهار1388
زمستان1387
پاییز 1387
بهار1387
پاییز1386
تابستان1386
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1388
پاییز 1388

 لینک دوستان

با هم بخندیم ولی به هم نخندیم!!!
طنز نوشته های من
از قلم اندیشه تراوش می کند
یادداشت های من
کوراب
بازتاب نفس صبحدمان
حسین پناهی
دست نوشته های پراکنده من
شبکه علمی کشور

اشتراک