سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وبلاگ طنز کاکتوس

 

هرکه پس از نیک آزمودن، برادری برگیرد، مصاحبتش می پاید و دوستی اش استوار می گردد . [امام علی علیه السلام]

 
 

مدیریت| ایمیل من

| خانه

پایین

?کاکتوس

پنج شنبه 88/7/16  ساعت 12:38 عصر

مجموعه شعر طنز...8

حجله یا گور/ مهدی اخوان‌ثالث

 

شنیدم در دهی از آن‌ورآباد

جوانی سخت کم‌رو گشت داماد

چنان کم‌رو، که اخذ اجرت خود

ز شرمِ «وِرمَنَه» رویش نمی‌شد

تو گویی جز سکوت و جز شنفتن

ندارد هیچ زادی بهر گفتن

شب عیش و زفاف و وصلت آمد

جوان در حجله با صد خجلت آمد

دو محرم را به خلوت کرده بودند

فِراشِ وصل را گسترده بودند

مهیا مقتضی و منع مفقود

گل و گلچین و رخصت، هرسه موجود

همین مانده برافکندن نقابی

کنار و بوسه‌ای و فتح بابی

ولی کم‌رو جوان هر رشته می‌تافت

برای گفت‌وگو حرفی نمی‌یافت

عروس از انتظارِ خود کلافه

ز بی‌تابی و خشمش پُر، قیافه

به قول پیرهای استخوان‌دار:

جوان خندان شود با کاهِ دیوار

جوان و این‌قدر بی‌حال و کم‌رو؟

ندانم کاهِ دیوار است، یا شو؟

سرانجام آن جوان دل را به دریا

زد و پرسید از همسر که: «آیا

تو می‌دانی اصول دین بُوَد چند؟»

عروسش زد تمسخربار لبخند

که: «حجله‌ست این، نه گور، ای خانه‌آباد!

نکیر و منکری تو، یا که داماد؟

خدایا! حجله‌ام را گور گردان

ز من این کرّه‌خر را دور گردان»

 

پالتوی چارده ساله/ محمدعلی افراشته

 

ای چارده ساله پالتوی من

ای رفته سرآستین و دامن

ای آن که به پشت ورو رسیدی

جر خوردی و وصله پینه دیدی

هرچند که رنگ ورو نداری

وارفته‌ای و اطو نداری

گشته یقه ات چو قاب دسمال

صد رحمت حق به لُنگِ بقّال

پاره پوره چو قلب مجنون

چل تکه، چو بقچة گلین جون

ای رفته به ناز و آمده باز

صد بار گرو دکان رزاز

خواهم ز تو از طریق یاری

امساله مرا نگاه داری

این بهمن و دی مرو تو از دست

تـا سال دگر خدا بزرگ است

 

مزاحم/ غلامرضا روحانی

 

از بس‌که به هر گوشة دنیاست مزاحم

هرجا که نهى پاى، همان‌جاست مزاحم

در قلة قاف ار بکنى جاى چو عنقا

دور از سر خر نیست که عنقاست مزاحم

گر موسم گرما بزنى چرت پس از ظهر

چرت تو شود پاره چو صدهاست مزاحم

گه کاسه و بشقابى و گاه آى کت و شلوار

گاهى نمکى، گه گل مولاست مزاحم

شب از پشه در زحمت و از دست مگس روز

این هردو بلا موسم گرماست مزاحم

زنگ تلفن نیمه‌شب از خواب پراند

اینجاست که هر بى‏سر و بى‏پاست مزاحم

هر بى‏پدرى از پى آزار زند در

هر دربدرى پشت در ماست مزاحم

دوز و کلک نوکر و کلفت همه آزار

فحش و کتک خانم و آقاست مزاحم

آن خانه که همسایه بنا مى‏کند، اکنون

بیغولة غول است و سراپاست مزاحم

چون ریختن آجر او در وسط روز

تیرآهن او در دل شب‌هاست مزاحم

یا تق‌تق بى‏موقع آهنگر و نجار

یا چهچه پى‌در‌پى بناست مزاحم

جا دارد اگر دوست مزاحم شود، اما

دشمن دهدم زحمت و بی‌جاست مزاحم

امروز به موجر چه دهى وعدة فردا؟

کامروز مزاحم شد و فرداست مزاحم

بسیار مزاحم نه به دنیاست که زین‌پیش

آماده براى تو به عقباست مزاحم

در قبر تو آیند نکیرین و ببینى

بالاى سرت آمده یک‌راست مزاحم

روزى ببرى گر ز ثرى ره به ثریا

بینى ز ثرى تا به ثریاست مزاحم

 

 

سوسک/ سیدعلی میرافضلی

 

هرکس که در مسیر قلم تخته‌گاز رفت

کوتاه گشت عمرش و آخر دراز رفت

لاف و خلاف راه تو را باز می‌کند

بیچاره رهروی که به راه مُجاز رفت

گفتم: دوپشته رفتنت این‌جا صلاح نیست

نشنید و چارچرخ وجودش فراز رفت

...

وقتی که زور تو به قوافی نمی‌رسد

تغییر در روال سخن بی‌جواز کن

خواهی که سوسکت نکنند اهل روزگار

از حشر و نشر با حشرات احتراز کن

هرکس به‌جای عقل به احساس تکیه داد

حتماً بر این مصیبت عظما نماز کن

...

چندین چراغ دارد و ممنوعه می‌رود

اینش سزاست آن‌که نفهمید و باز رفت

شک دارم عاقبت سر سالم به گور برد

آن‌کس که در مسیر قلم تخته‌گاز رفت

 

 

دیش/ منوچهر احترامی

 

ای دیش تو بر بام و تو از دیش به تشویش

تشویش رها کن که مصونی تو ز تفتیش

پنهان چه کنی دیش دو متری به سر بام؟

یک‌سوی بنه پوشش و از دیش میندیش

از تاریِ تصویر مباش این‌همه دل‌گیر

از بابت برفک منما این‌همه تشویش

مرغوب نبوده‌ست مگر نوع ال.ام.بی

کاین‌سان به تو تصویر دهد محو و قاراشمیش

شب تا به سحر بر سر بامی پی تنظیم

از بام فرود آی و خجالت بکش از خویش

دی بر سر هر بام یکی دیش عیان بود

امروز چو نیکو نگری بیشتر از پیش

گر چشم خرد باز کنی موقع دیدن

بر بام کسان دیش ببینی ز یکی بیش

این‌سوی عرب‌ست بوَد آن‌سوی سی.ان.ان

این جانب ری می‌نگرد آن سوی تجریش

این زیر بلیتش بود از کیش الی قشم

آن تحت تیولش بود از قشم الی کیش

شرقی طلبی دست بر این فیش فشاری

غربی طلبی شست نهی بر سر آن فیش

تو دیش به‌بر داری و همسایه ندارد

تو باغ دلت خرم و همسایه دلش ریش

برخیز و یکی کابل به همسایه عطا کن

ای نان تو در سفره! بده لقمه به درویش

فریاد از این دیش که چون گاو زراعت

در مزرع افکار من و تو بزند خیش

این دیش چو مار است که هرسو بکشد سر

یا عقرب جراره که هرجا بزند نیش

لوف است اگر دیش شود میش یقیناً

جز برّة ادبار نمی‌زاید از این میش

بس نکته که در دیش نهان است،‌ ولیکن

چون قافیه تنگ است نگردم پی باقی‌‌ش


نظر شما( )

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

روزه گرفتن بعضی ها ...!
لباس فرم
هدفمند کردن یارانه ها
طنز نوروزی
مونتاژیات ادبی !
آنفولانزا
دوبیتی طنز
انواع پیغامگیر… گوش کنید!!
مجموعه شعر طنز...8
مجموعه شعر طنز...7
[عناوین آرشیوشده]

بالا

  [ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]

بازدید

218616

بازدید امروز

5

بازدید دیروز

7


 RSS 


 درباره خودم


 لوگوی وبلاگ

وبلاگ طنز کاکتوس

 اوقات شرعی

 فهرست موضوعی یادداشت ها

 آرشیو

بهار1388
زمستان1387
پاییز 1387
بهار1387
پاییز1386
تابستان1386
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1388
پاییز 1388

 لینک دوستان

با هم بخندیم ولی به هم نخندیم!!!
طنز نوشته های من
از قلم اندیشه تراوش می کند
یادداشت های من
کوراب
بازتاب نفس صبحدمان
حسین پناهی
دست نوشته های پراکنده من
شبکه علمی کشور

اشتراک