سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وبلاگ طنز کاکتوس

 

[ و او را از قدر پرسیدند ، فرمود : ] راهى است تیره آن را مپیمایید و دریایى است ژرف بدان در میائید ، و راز خداست براى گشودنش خود را مفرسایید . [نهج البلاغه]

 
 

مدیریت| ایمیل من

| خانه

پایین

?کاکتوس

پنج شنبه 89/5/21  ساعت 8:8 عصر

روزه گرفتن بعضی ها ...!


نظر شما( )
?کاکتوس

چهارشنبه 89/3/12  ساعت 1:25 عصر

لباس فرم

از قدیم‌ همین جوری بوده که لباس دلالت داشته بر شغل.

مثلاً اگر سر ساختمان بروی و کت و شلوار تر و تمیز و کیف سامسونت داشته باشی، جماعت کارگر همه به تو «آقای مهندس» می‌گویند. اگر کت و شلوار داشته باشی و دکمه بالای یقه‌ات را بسته باشی و یک سررسید هم زیر بغلت باشد، به تو حاج‌آقا می‌گویند و همه می‌فهمند که صاحب پروژه‌ای. تا حالا کسی ندیده که یک کشتی‌‌گیر جلیقه و شلوار و پاپیون روی تشک برود یا یک بیلیاردباز با دوبنده کشتی پای میز بیلیارد بایستد. چون بالاخره هر شغلی یک لباسی دارد.

متأسفانه مدتی است که این تفکیک به هم خورده و جماعت با لباس‌های مبدل به شغل‌های اصلی‌شان می‌رسند. لذا تصمیماتی اتخاذ شده تا اوضاع و احوال درست شود. در همین مورد رئیس مجمع امور صنفی، توزیعی و خدماتی شهر تهران از بررسی طرحی خبر داده که در صورت تصویب و اجرای آن، تمام خانم‌هایی که در مشاغل آزاد فعالیت می‌کنند باید از لباس فرم استفاده کنند.

موقعیت اول: تام و جری

زری‌خانوم: خب پری‌جون کجاها هستی؟ ادامه مطلب...

نظر شما( )
?کاکتوس

دوشنبه 89/1/9  ساعت 2:15 عصر

هدفمند کردن یارانه ها

در آستانه اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها، تحولات زیر را بررسی می کنیم :

پدر خانواده: خانم جان یه خبر خوب! این ماه دیگه می تونیم به یاری خدا یه وعده گوشت بخوریم!

مادر خانواده: باور نمی کنم! چی شده مگه؟ معجزه شده؟!!!

پدر خانواده: خبر نداری؟ قراره طرح هدفمند کردن یارانه ها اجرا بشه! می خوان پولدارا کمتر بخورن ما ضعیف ضعفا بیشتر!

مادر خانواده: ای بابا! فکر کردم چی شده؟!                           ادامه مطلب...

نظر شما( )
?کاکتوس

دوشنبه 89/1/9  ساعت 1:38 عصر

طنز نوروزی

         

از قدیم الایام گفته اند که  همیشه بهترین دفاع در  حمله است. پس مجال ندهید و در اولین فرصت ممکن  حمله کرده و به دیدن اقوام و بستگان عزیزتان بروید.  فراموش نکنید که این یک قانون نانوشته است که  اگر گل نزنید گل می خورید!

البته خب برخی هم تفکرات تدافعی دارند و بر این عقیده اند که اول باید گل نخورد و سپس  در ضد حملات کار حریفان (اقوام!) را یکسره کرد. اگر احیاناً جزو این دسته از افراد هستید تهیه یک عدد آیفون تصویری برای منزلتان به شدت توصیه می شود چرا که وجود آیفون تصویری کمک بسیار زیادی  به نبودن شما در منزل خواهد کرد!
به تلفن های ناشناس و مشکوک پاسخ ندهید. مخصوصاً  به تماس هایی که از باجه تلفن های اطراف منزلتان گرفته می شود. چرا که ممکن است مورد  عمل انجام شده قرار گرفته و با جمله ی معروف داشتیم از این طرف ها رد می شدیم گفتیم ببینیم اگر هستید یه سری هم به شما بزنیم“ رو به رو شوید!
ادامه مطلب...

نظر شما( )
?کاکتوس

چهارشنبه 88/10/30  ساعت 5:54 عصر

مونتاژیات ادبی !

گویند مرا چو زاد مادر
از فضل پدر تو را چه حاصل ؟!
***
تو مو می بینی و من پیچش مو
شتر در خواب بیند پنبه دانه
***
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دیو چو بیرون رود فرشته در آید
***
اگر داری تو عقل و دانش و هوش
ستمکاری بود بر گوسفندان !
***
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
اشک کباب باعث طغیان آتش است
***
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس
***
ناگهان بانگی بر آمد خواجه مرد
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم !
**

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم
***
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه دردینم
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
***
به شمشیرم زد و با کس نگفتم
بسازم خنجری نیشش ز فولاد
***
صلاح مملکت خویش خسروان دانند
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

(نظر شخصی شاعر بود به من ربطی نداره!)

***
چنان روزی به نادانان رساند
خردمندی نبینی شادمانه
***
اگه از من تو بپرسی رنگ عاشقی چه رنگه
من می گم رنگش سیاهه... چونکه مشکی رنگ عشقه !
***
ستاره های سربی فانوسکای خاموش
دلم گرفته ای دوست هوای گریه با من
***
بذار آدما بدونن می شه بیهوده نپوسید
راز سنگرای عشقو کی می دونه غیر خورشید ( ؟! )


نظر شما( )
?کاکتوس

سه شنبه 88/9/10  ساعت 10:26 عصر

آنفولانزا

آنفولانزا آمد و زد توی حال ماچ و بوس

کارها مختل شد از این اختلال ماچ و بوس

ترک عادت واقعاً سخت است اما چاره نیست

چون که باید بود فعلا بی خیال ماچ و بوس

چند وقتی بوسه یا ماچی نگیرید از لُپی

تا که گردد باز یک کم ، دست و بال ماچ و بوس

دور باید شد عزیزان ،چند ماهی  بیش و کم  

ازهر آنجایی که باشد احتمال ماچ و بوس

ماچ و بوس این روز ها ویروس داری می کند

نیست پس این روز ها اصلا مجال ماچ و بوس

بیشتراز هر کجا ما بوسه مصرف می کنیم

تخته گازانیم و هی  پا بر پدال ماچ و بوس

دوره ی آن بوسه های واقعا ًشیرین گذشت

نیست حالا جز مریضی در قبال ماچ و بوس

در کمین بنشسته آن ویروس  نحس نانجیب

تا پر و بالی بگیرد در خلال ماچ و بوس

بوسه را باید که از یک فرسخی پرتاب کرد

شد عوض  ای دوستان ،کلاً روال ماچ و بوس

صبح، یک مسئول عالی رتبه ی بهداشت گفت

عاقبت تصویب گردید انحلال ماچ و بوس

طبق یک دستور هم  ،تا اطلاع ثانوی

جرم  و ممنوع است  نقل و انتقال ماچ و بوس


نظر شما( )
?کاکتوس

پنج شنبه 88/7/16  ساعت 2:34 عصر

دوبیتی طنز

دلم انفجاریست ، بمبم تو باش!

 دری بسته هستم ، پلمبم توباش!

مرا کشف کن گرچه دور از توام

بیا و کریستف کلمبم تو باش!


نظر شما( )
?کاکتوس

پنج شنبه 88/7/16  ساعت 2:31 عصر

انواع پیغامگیر… گوش کنید!!

لطفا پس از شنیدن صدای بوق .. و پیام های زیر ..پیغام بگذارید

پیغام گیر حافظ:

رفته ام بیرون من از کاشانه ی خود غم مخور!
تا مگر بینم رخ جانانه ی خود غم مخور!
بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام
زآن زمان کو باز گردم خانه ی خود غم مخور!

پیغام گیر سعدی:

از آوای دل انگیز تو مستم
نباشم خانه و شرمنده هستم
به پیغام تو خواهم گفت پاسخ
فلک را گر فرصتی دادی به دستم

پیغام گیر فردوسی:

نمی باشم امروز اندر سرای
که رسم ادب را بیارم به جای
به پیغامت ای دوست گویم جواب
چو فردا بر آید بلند آفتاب

پیغام گیر خیام:

این چرخ فلک عمر مرا داد به باد
ممنون توام که کرده ای از من یاد
رفتم سر کوچه منزل کوزه فروش
آیم چو به خانه پاسخت خواهم داد!

پیغام گیر منوچهری:

از شرم به رنگ باده باشد رویم
در خانه نباشم که سلامی گویم
بگذاری اگر پیغام پاسخ دهمت
زان پیش که همچو برف گردد رویم!

پیغام گیر مولانا:

بهر سماع از خانه ام رفتم برون.. رقصان شوم!
شوری برانگیزم به پا.. خندان شوم شادان شوم!
برگو به من پیغام خود..هم نمره و هم نام خود
فردا تو را پاسخ دهم..جان تو را قربان شوم!

پیغام گیر بابا طاهر:

تلیفون کرده ای جانم فدایت!
الهی مو به قوربون صدایت!
چو از صحرا بیایم نازنینم
فرستم پاسخی از دل برایت!

پیغام گیر نیما :

چون صداهایی که می آید
شباهنگام از جنگل
از شغالی دور
گر شنیدی بوق
بر زبان آر آن سخن هایی که خواهی بشنوم
در فضایی عاری از تزویر
ندایت چون انعکاس صبح آزا کوه
پاسخی گیرد ز من از دره های یوش

پیغام گیر شاملو :

بر آبگینه ای از جیوه ی سکوت
سنگواره ای از دستان آدمی
تا آتشی و چرخی که آفرید
تا کلید واژه ای از دور شنوا
در آن با من سخن بگو
که با همان جوابی گویمت
آنگاه که توانستن سرودی است

پیغام گیر فروغ :

نیستم.. نیستم..
اما می آیم.. می آیم ..می آیم
با بوته ها که چیده ام از بیشه های آن سوی دیوار
می آیم.. می آیم ..می آیم
و آستانه پر از عشق می شود
و من در آستانه به آنها که پیغام گذاشته اند
سلامی دوباره خواهم داد
وایسا بیایم .. بیایم


نظر شما( )
?کاکتوس

پنج شنبه 88/7/16  ساعت 12:38 عصر

مجموعه شعر طنز...8

حجله یا گور/ مهدی اخوان‌ثالث

 

شنیدم در دهی از آن‌ورآباد

جوانی سخت کم‌رو گشت داماد

چنان کم‌رو، که اخذ اجرت خود

ز شرمِ «وِرمَنَه» رویش نمی‌شد

تو گویی جز سکوت و جز شنفتن

ندارد هیچ زادی بهر گفتن

شب عیش و زفاف و وصلت آمد

جوان در حجله با صد خجلت آمد

دو محرم را به خلوت کرده بودند

فِراشِ وصل را گسترده بودند

مهیا مقتضی و منع مفقود

گل و گلچین و رخصت، هرسه موجود

همین مانده برافکندن نقابی

کنار و بوسه‌ای و فتح بابی

ولی کم‌رو جوان هر رشته می‌تافت

برای گفت‌وگو حرفی نمی‌یافت

عروس از انتظارِ خود کلافه

ز بی‌تابی و خشمش پُر، قیافه

به قول پیرهای استخوان‌دار:

جوان خندان شود با کاهِ دیوار

جوان و این‌قدر بی‌حال و کم‌رو؟

ندانم کاهِ دیوار است، یا شو؟

سرانجام آن جوان دل را به دریا

زد و پرسید از همسر که: «آیا

تو می‌دانی اصول دین بُوَد چند؟»

عروسش زد تمسخربار لبخند

که: «حجله‌ست این، نه گور، ای خانه‌آباد!

نکیر و منکری تو، یا که داماد؟

خدایا! حجله‌ام را گور گردان

ز من این کرّه‌خر را دور گردان»

ادامه مطلب...

نظر شما( )
?کاکتوس

پنج شنبه 88/7/16  ساعت 12:36 عصر

مجموعه شعر طنز...7

دانشگاه آزاد/ ابوالفضل زرویی نصرآباد

 

در پشت این میز

ما در خیال وضع خیط و پیط خویشیم

یعنی که این‌جا

در این اتاق سرد و نمناک

شادان و شنگولیم از گفتار استاد

این‌جاست دانشگاه آزاد

 

ما در خیال مدرک بی‌مصرف خویش

آیندة تابان کشک‌آلود خود را

آرام آرام

در این تجارت‌خانة معروف و گمنام

چشم‌انتظاریم

چوخ بی‌قراریم

 

ماییم مردان فرار از تانک و از تیر

آینده‌ساز مرز و بومی شیر تو شیر

کمبود امکانات و کشک و قند و چایی

بی‌اعتدالی، نارسایی

الحق چه خوش گفته «ابوالمجد سنایی»*

ای‌دل بلا، ای‌دل بلا، ای‌دل بلایی

 

ما از تبار سنگ‌پاییم

از سرزمین «اسب ابلق، سم طلا»ییم

پا در هواییم

آه، ای رئیس کل دانشگاه آزاد!

در جیب من دیگر نمی‌یابی پشیزی

از لطف سرکار

من غوره‌ای بودم، ولی گشتم مویزی

آیا میان آن‌چه در زنبیل‌تان است

هنگام ثبت نام در آغاز هر ترم

چیزی به نام رحم یا انصاف هم هست؟

 

طرح جدید «علم‌بازار شبانه»

ما را ز شکوا کرد مأیوس

لب‌هایمان را مثل زیپی روی هم دوخت

صدجای‌مان سوخت

آه، ای بزرگانی که اندر رأس کارید!

وقتی که روز اول ترم

شهریه‌ها را می‌شمارید

آن‌گه که خوشحالید و شنگولید و دل‌شاد

آهسته زیر لب بگویید:

بیچاره دانشجوی دانشگاه آزاد

بیچاره دانشجوی دانشگاه آزاد

 

پاورقی:

* نام شاعر عماد خراسانی‌ست! منتها اگر عماد «روستایی» یا «پارسایی» یا یک چیز دیگری در همین مایه‌ها بود، ما مجبور نمی‌شدیم اسم شاعر دیگری را بیاوریم! البته رعایت قافیه، مهم‌تر از این حرف‌هاست و اهل تحقیق، همین کار ما را می‌توانند به‌عنوان یکی از صناعات ادبی محسوب بفرمایند!

ادامه مطلب...

نظر شما( )

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

روزه گرفتن بعضی ها ...!
لباس فرم
هدفمند کردن یارانه ها
طنز نوروزی
مونتاژیات ادبی !
آنفولانزا
دوبیتی طنز
انواع پیغامگیر… گوش کنید!!
مجموعه شعر طنز...8
مجموعه شعر طنز...7
[عناوین آرشیوشده]

بالا

  [ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]

بازدید

220801

بازدید امروز

15

بازدید دیروز

30


 RSS 


 درباره خودم


 لوگوی وبلاگ

وبلاگ طنز کاکتوس

 اوقات شرعی

 فهرست موضوعی یادداشت ها

 آرشیو

بهار1388
زمستان1387
پاییز 1387
بهار1387
پاییز1386
تابستان1386
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1388
پاییز 1388

 لینک دوستان

با هم بخندیم ولی به هم نخندیم!!!
طنز نوشته های من
از قلم اندیشه تراوش می کند
یادداشت های من
کوراب
بازتاب نفس صبحدمان
حسین پناهی
دست نوشته های پراکنده من
شبکه علمی کشور

اشتراک