وبلاگ طنز کاکتوس

 

یا دانشمند باش یا دانشجو یا شنونده و یادوستدار و پنجمی مباش که هلاک می گردی . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

 
 

مدیریت| ایمیل من

| خانه

پایین

?کاکتوس

یکشنبه 85/12/6  ساعت 10:7 صبح

مردها و خانم ها مثل چی هستند؟

مردها و خانم ها مثل چی هستند؟

مرد ها مثل چی هستند ؟

مردها مثل مخلوط کن هستند :
در هر خانه یکی از آنها هست ولی نمیدانید به چه درد میخورد .

مردها مثل آگهی بازرگانی هستند :
حتی یک کلمه از چیزهائی را که میگویند نمیتوان باور کرد

مردها مثل کامپیوترهستند
کاربری شان سخت است و هرگز حافظه ای قوی ندارند .

مردها مثل سیمان هستند :
وقتی جائی پهنشان میکنی باید با کلنگ آنها را از جا بکنی .

مردها مثل طالع بینی مجلات هستند :
همیشه به شما میگویند که چه بکنید و معمولاًهم اشتباه می گویند .

مردها مثل پاپ کورن ( ذرت بو داده ) هستند :
بامزه هستند ولی جای غذا را نمی گیرند .

مردها مثل باران بهاری هستند :
هیچوقت نمیدانید کی می آیند ، چقدر ادامه دارد و کی قطع میشود .

مردها : مثل پیکان دست دوم هستند
ارزان و غیر قابل اطمینان هستند .

مردها مثل موز هستند :
هرچه پیرتر میشوند وارفته تر میشوند .

مردها مثل نوزاد هستند :
در اولین نگاه شیرین و با مزه هستند اما خیلی زود از تمیز کردن و مراقبت از آنها خسته می شوید .
خانوم ها خوشحال نشین چون من عدالت رو رعایت میکنم

خانم ها مثل چی هستند ؟

خانم ها مثل رادیو هستند :
هر چی می خواهند می گویند ولی هر چه بگویی نمی شنوند .

خانم ها مثل شبکه اینترنت هستند :
از هر موضوعی یک فایل اطلاعاتی دارند .

خانم هامثل چسب دوقلو هستند :
اگر دستشان با گوشی تلفن مخلوط شد دیگر باید سیم را برید .

خانم ها مثل موتور گازی هستند :
پر سر و صدا و کم سرعت . کم طاقت

خانم ها مثل رعد و برق هستند :
اول برق چشمهاشون می رسه بعد رعد صداشون .

خانم ها مثل لیمو شیرین هستند :
اول شیرین و بعد تلخ می شوند .

خانم ها مثل موبایل هستند :
هر وقت کاری مهم پیش می آید در دسترس نیستند .

خانم ها مثل گچ هستند :
اگر چند دقیقه مدارا کنید آنچنان سخت می شوند که هیچ شکلی نمی گیرند .

خانم ها مثل کنتور برق هستند :
هر از چند سالی یکبار سن آنها صفر می شود .

خانم مثل فلزیاب هستند :
هرگاه از نزدیکی طلافروشی رد می شوند عکس العمل نشان می دهند


نظر شما( )
?کاکتوس

یکشنبه 85/12/6  ساعت 10:2 صبح

دزدان شهر

دزدان شهر
اندر این شهر بسی دزدانند
همه چیز از همه کس می دزدند
کله وکفش، زهر بی سر وپا
سمعک ازناشنوا می دزدند
چه توان گفت، که رندان دغل
گاهی از کور، عصا می دزدند
یا که از زاهد وارسته قبا
یا که از شیخ، عبا می دزدند
کیف زنهای موتور دار وزرنگ
کیف را توی هوا می دزدند
تا ابد لعن به دزدان دوا
چون ز بیمار، شفا می دزدند
قدرت از روغن وبنزین رفته
من ندانم که چه را می دزدند
بهره ی بانک، چو افزوده شود
یعنی این جمع، ربا می دزدند
آب را تیره وآلوده کنند
از هوا نیز، صفا می دزدند
نصف شب آب مرا می بندند
سر شب برق شما می دزدند
گر چه دزدی عمل بی جایی ست
گاهی البته بجا می دزدند
موقع خوردن سیلی این جمع
سر خود را به خدا می دزدند
قطع ید کردن آنان سخت است
دست را این نجبا می دزدند
اثر از مهر ووفایی گر نیست
عجبی نیست، وفا می دزدند
شاعرا، طنز سرایی بس کن
چون که اشعار تو را می دزدند!

نظر شما( )
?کاکتوس

یکشنبه 85/12/6  ساعت 10:1 صبح

اصل بقای ماده و انرژی

اصل بقای ماده و انرژی
هست محکوم انقراض وزوال
هر چه جز ذات قادر متعال
همچنین معتقد، گروه زیاد
به بقای انرژی اند ومواد
زین جهت، قائلند اهل علوم
که انرژی نمیشود معدوم
بلکه چون سوخت یا که رفت هدر
خود مبدل شود به نوع دگر
اصل دیگر در این دیار ونظام
هست اصل بقای پست ومقام
فی المثل گر یکی مدیر شود
یا که یک دوره ای وزیر شود
نشود زان سپس سر آسیمه
چون که باشد مقام او بیمه
چه بسا یک مدیر اجرایی
شده اخراج وبا توانایی،
گر چمن بوده است گل شده است
صبح فردا، مدیر کل شده است!
خود به یک جو نرفته گر آبش
یا اگر خورده است زیرآبش
طفلکی کرده است استعفا
شده وردست یک تن از وزرا
بعد از آن یا خودش وزیر شده
یا فلان سازمان، مدیر شده
شده بر حسب میل، یا مقدار
ضابط وشهردارواستاندار
سیصد وشصت جا موسس شد
یا اقلا وکیل مجلس شد
می شود، گر کند ز یاران قهر
عضو شورای روستا یا شهر
گر نشد بعد از آن مدیر ورئیس
می کند روزنامه ای تاسیس
تا بگوید که: راه، سد شده است
ای خدا، مملکت چه بد شده است!
می شود غالبا به این ترفند
دست او باز به جایی بند

پسرم، خیر اگر که در سمت است
در مدیریت ومعاونت است
((ابوالفضل زرویی نصر آباد))

نظر شما( )
?کاکتوس

یکشنبه 85/12/6  ساعت 9:47 صبح

خصوصیات دانشجویان دختر

خصوصیات دانشجویان دختر:
ترم 1- اصولاً وقتی به آنها بگویید با سه حرف پ- س – ر یک کلمه معنی دار بسازید مخ آنها ERROR میدهد! چون فکر میکنند تنها دانشجوی این مملکت هستند عمراً کسی را تحویل نمیگیرند. و تا وقتی که قبل از اسمشان کلمه مهندس و دکتر را به کار نبرید جوابتان را نمی دهند! {پیشنهاد میکنم که در دختران ترم یکی (صفری) به دنبال GF نباشید چون اولاً پا نمدهند و ثانیاً اگر حتی یکی از این دختران برای دوستی پا بدهد(یکی در هر 10 میلیون سال)همه به شما به چشم یک همجنس باز نگاه خواهند کرد !} فقط برای عملیات قضای حاجت به WC می روند.طولانی ترین مسیری را که طی میکنند مسیر دانشگاه تا خانه می باشد.به پسران همکلاسی به چشم خواستگار نگاه می کنند.تمام کتب ترم اول را می خرند و با دقت جلد میگیرند.سوژه خنده دانشجویان ترم بالایی هستند. وقتی به آنها سلام میکنید به چشم یک مزاحم خیابانی به شما نگاه میکنند!(بی جنبن دیگه!!!) در فاصله بین کلاسها نان و پنیر دستپخت مادر را میل میکنند تا انرژی بگیرند!

ترم 2 – همچنان قادر به ساختن کلمات معنی دار نمیباشند! متوجه میشوند به غیر از آنها افراد دیگری نیز به اسم دانشجو تو این مملکت هستند! به مقدار بسیار ناچیز از قطر ابروها کاسته میشودولی سیبیل جزیی از اعضای ثابت بدن می باشد.سر کلاس متوجه موجوداتی عجیب و غریب میشوند اما اسم آنها را نمی دانند.کماکان مسیر دانشگاه تا خانه بدون هیچ کم و کاستی طی میشود.نیمی از کتاب های ترم را میخرند و نیمه دیگر را از کتابخانه میگیرند.اگر به آنها سلام کنید در جواب زمزمه نامفهومی میشنوید با این مضمون:سلام علیکم ورحمة الله و برکاته! دو- سه بار از جلوی تریای دانشکده رد میشوند اما جرأت داخل شدن را ندارند!(استغفرالله)

ترم 3 - به معنای واژه پسر پی می برند و با ماهیت آن موجودات عجیب و غریب آشنا می شوند.به این نکته حیاتی پی می برند که تنها استفاده WC قضای حاجت نیست!!!سوژه خنده پیدا می کنند.همه کتابها را از کتابخانه می گیرند و متوجه میشوند که تا 4 جلسه میتوانند سر کلاس غیبت کنند.می فهمند که شهر خیلی بزرگ است و غیر از خانه شان جاهای دیگری هم دارد! تریا دانشکده تبدیل به پاتوق آنها میشود.در جواب سلام شما میگویند سلام!

ترم 4 – با واژه BF آشنا میشوند اما راه و رسم تور کردنش را بلد نیستند.ابروها نازک میشودو سیبیل ناپدید!در ساعت های استراحت بین کلاسها و حتی وسط کلاس ها به WC میروند!!!همیشه در دانشگاه از قسمتهای "پر پسر" عبور میکنند.شروع میکنند به پرسیدن آدرس از پسرای خوش تیپ دانشگاه!(نکته:اگر دیدید که جلوی در آموزش یه دختر ازتون آدرس آموزش رو پرسید پس: 1- دختره ترم 4 درس میخونه.2-شما خوشتیپید!.3 – یالا مخشو بزن دیگه چلمن!)
شروع میکنن به نوشتن جزوه !هر 2-3 شب یکبار به خانه میروند برای حاضری و به خاطر غر زدن های مامان بابا.(خوب پدر مادرن دیگه دلشون تنگ میشه شما به بزرگی خودتون ببخشید!) و تعویض لباس و بقیه روز ها خونه دوستشون درس میخونن!(آره جون خودت .بیچاره پدر ,مادره خبر نداره خوابگاه دخترا بغل خوابگاه پسراست!!!!) در جواب سلام شما میگویند:سلام.چطوری؟خوبی؟

ترم 5 –یکی از این موجودات خوش خط و خال (BF ) را بدست می آورند اما چون تازه کار هستند بامبول های زیادی سرشان پیاده میشود!اصلاً سر کلاسها نمی روند و از دانشگاه فقط با WC کار دارند!چون BF دارند دیگه احدی را تحویل نمیگیرند و درست مثل ترم یک میشوند( چون این دفعه فکر میکنن فقط خودشونن که BF دارند و آسمان باز شده این پسره افتاده تو بغل اینا! =آخر بی جنبگی)کوتاهترین مسیری را که طی میکنند مسیر دانشگاه به کافی شاپ و سپس خانه میباشد.از چهره مردانه گذشته تنها خاطره ای باقی مانده است!(اینجاست که میگن مردونگی مرده!!!) به دلیل افزایش آرایشات روی صورتشون اضافه وزن می آورند و برای جبران آن از مقدار شلوار و مانتو شان کم میکنند!یک میز اختصاصی برای خودشان و BF شان در تریا دانشکده رزرو است!تابلو میشوند.کارکنان حراست دانشگاه آنها را به اسم کوچک می شناسند.سند کمیته انضباطی را به نامشان میکنند!
در جواب سلام شما (بعد از 10 دقیقه!) می گویند:اوا سلام ببخشید حواسم نبود(طرف داره عاشق میشه و حواسش یه جای دیگست....خاک بر سرت!)

ترم 6 – خیلی تابلو میشوند!عاشق میشوند! مورد سوءاستفاده قرار میگیرند!مشروط میشوند!!!

ترم 7 – به طرز وحشتناکی تابلو میشوند! در عشق شکست میخورند!مشروط میشوند!

ترم 8– دوباره آدم میشوند.دیگر تابلو نیستند چون جوانان مستعد دیگری جای آنها را میگیرند(من لذت می برم میبینم این جوونا.......!)جای جای دانشگاه برایشان خاطره انگیز است.مثل بچه آدم این ترم درس میخوانند فارغ میشوند.در به در دنبال شوهر میگردند.به نگهبان جلوی در دانشگاه هم پا می دهند.به اولین پیشنهاد جواب مثبت میدهند و از چاله به چاه می افتند!!!!

بعد از دانشگاه: ازدواج میکنند و رخت بچه میشورند

نظر شما( )
?کاکتوس

پنج شنبه 85/12/3  ساعت 12:47 عصر

دلم می خواد کف بکنم



دلم می خواد کف بکنم (شعر طنز)

دلم می خواد کف بکنم

 

دلم می‌خواد داد بزنم

جیغ بزنم، جیغ بنفش

پاره کنم لباسمو

برم حموم با کت و کفش

 

دلم می‌خواد زار بزنم

صدام بره به آسمون

کتابامو شوت بکنم

از تو حیاط به پشت بوم

 

دلم می‌خواد پر بکشم

مثل مگس به هر طرف

وزوز و ویزویز بکنم

لقمه بگیرم از علف

 

دلم می‌خواد کف بکنم

مثل پودر لباس شویی

باد بکنم، گنده بشم

مدام برم به دستشویی

 

فکر نکنی دیوونه‌ام

یا خیلی درب و داغونم

نه عزیزم من سالمم

فقط کمی نوجوونم.

 


نظر شما( )
?کاکتوس

پنج شنبه 85/12/3  ساعت 12:43 عصر

دانشجو نامه

آی مــردم نـــــام مـن دانشجــــو است                 زندگـــی ام خالی از رنگ و رو است

کارمــــن در خوابــگه خوابیــدنســــت                 خواب های رنگی آن گــه دیــدنســت

خواب بیکاری پس از تحصیل و درس                  کشته من را نیمه شد جانـــــم ز ترس

دوستــان در طول هر یــک روزوشــب                 گشته بیست و پنج ساعت خواب وگپ

یک طرف پنجاه و دو برگ است ومــا                   ســـوی دیــــگر خرو پـــف بچـــه ها

تــا کــه آید اخـــــر تــرم کــــار مــــن                   می شود شب تا سحر گـــه خــــر زدن

می شـــود کــــورس تقــلـب امتحــــان                   عـینـهـــو تــــالار بحـــث و گفتمـــــان

مرضیـــــه کاغذ به بابــــک می دهـــد                  اوجوابــش را بـه چشمـــک می دهــــد

می زنــد محــسن به پــــای مرتضـــی                  اونـمی دانــــد جـــوابـــش از قــضــــا

ناظــــــــرک انــدر بر فتـــانـــه است                     نـاظر اســت امــا همه بهـــانه اســــت

گــــاه می گویـــــد جـــــواب امتحـــان                    گــــه اشارت می کنــد درایــن میــــان

گــاه می گیـــــرد قـلـــم از دســــت او                    می نویــســد از برایــــش پـشت و رو

تا که مهــــدی دست بـــالا می کنـــــد                     ناظـــرک غــوغــا و بلــــوا می کنــــد

بچه جــــــان سوال بی مورد خطـاست                   گـــو ببینــم که حـــواس تــو کجـــاست

بهـــر نمره گـــــر اتـــــاق  وی روی                    دور او بینـــــی بســی حـــور و پــــری

دل به ناظــــر داده اند و در جـــــواب                    قلــــوه می گیــــرند و نمـــره های نـاب

این چنین است سر گذشت مـــا عزیز                   اشـــک خـــود را از بــرای مــا نــریــز

گــر که ترسیــــدم زپـــــاسی می روم                   دســـت به دامــان پزشکـــان می شـــوم

می کنـــم حـــذف پزشــــکی درس را                  می بــرم من ریشـــه هــای تــــــرس را

راه دیــگر کفش استـــاد است ومـــن                  واکـس هسـت و این بروس و دسـت من

یــا دلــش می سوزد استـــادم وپــاس                  یا نـه  وسیـــروس مـــرد آس و پــــاس


نظر شما( )
?کاکتوس

پنج شنبه 85/12/3  ساعت 12:40 عصر

پ پ پ

ای خدا از دست پول وپارتــی                      جام زهری بایدم نوشیدومرد

هرکجا رفتم یکی گردن کلفت                      آمـــدوحق مرا بلعیدوخـــورد

یک شکم گنده ی ازتوبی خبر                       یک نفرسرمایه داروضع لــرد

سر به هر بانک واداره که زدم                     پیش هر مقام ارشدیاکه خرد

بهر استاد ومعلم نیـــــز هـــم                     باید اکنون زیر میزی را شمرد

خانه ات را گرزمانـــــی دزد زد                    زندگی ات را اگر پیچیدوبـــــرد

گر نداری پارتی بیخــــود نـــرو                    پیش هرقاضی ویاسرهنگ وگرد

زهر میخواهی زبهرخودکشی؟                   پارتی خواهد به او باید سپــــرد


نظر شما( )
?کاکتوس

پنج شنبه 85/12/3  ساعت 12:39 عصر

کلاس اول صبح

سلام  این شعر رو در حالی که ساعت ۷.۳۰ صبح بود و سر کلاس در حال چرت زدن بودم گفتم

ای خداجان خـواب در چشمم پر است                  پلک ها چسبیده چون گاز انبر است

درس می گویـــد  برامـــان اوستــــاد                  غافل از خوابی که در من اوفتـــــاد

نه خدایی ربط این سه در کجـــــاس؟                 ۷ صبح و خواب نوشین و کــــــلاس


نظر شما( )
?کاکتوس

پنج شنبه 85/12/3  ساعت 12:37 عصر

دنیای وارونه

لتما ست می کنم استـــاد جــــــان               بهرباسی گشتــه ام من نیمـه جان

جان من مادربزرگــم مـــرده است                خواهر کوچکترم سم خورده است

راســــتــی استـاد  قلـــب راستــم                 تیر ناحــق خورده مـــن اینجاسـتم

ورنه من اقلیدسم در عصر خویش               نمره ام هر چند گشته بنج وشیـــش

گشته اینهاصحبــت هـــرروزمـــن                خسته شد از فک زدن ها این دهن

زندگیمان درگروی یـــک ده اسـت                 ده مسکـن هرکجــاوهـرگـــه است

سعـــی و کوشـــش از اهمیت فتاد                 بازبانت باس کــــــن فکــرت مباد

درسهاراخوانده ام کشکست وماست              در شکم باید نبــاشد روده راســت

نوزده اینجابهترازیک صفر نیست                 چونکه راحت میشودان صفربیست


نظر شما( )
?کاکتوس

پنج شنبه 85/12/3  ساعت 12:35 عصر

پوووووووووووول

پـــول ای  جانــم  فدای اســـم تـــو                   من فدای ریــز ریـز جــسم تــــو

درد ملت را دوایـــی پـــول جــــان                   تورئیس هر کجــایی پول جــــان

با تـــو آدمها عجب خـــــر میشوند                  پارسایـــان دزد ماهر می شونــد

ظلم بـر بیـچــاره ومسکیــن  کننـــد                 هر غلــط از کینه و از کیــن کنند

گوئیا که نــــه خــدایی هست ونـــه                 چاه دنیـا را سر انجــامی و تـــه

راستی اسمـــت دهــــان پر میــکند                 هر کسی را او زبــان برمیـــکند

پیر مـــرد شصت سالـــــه یا  جوان                 دختــران مــاه روی و هم زنــان

پیش تــــو انهــــا همه  کـــم آورنـد                 نازهــــا بهرت به منت می خرند  

بازگو جیــــب مـــــن مسکین چــــرا                گشته خــالی از تو ای پول وپلا

نکنـــد که جــیب من بـــو می دهــد                 کز نبود   تو هیا هـــو می دهــد

البتــه چــرک کـف دستی تو پـــــول                پول جان فرما   دعایم را قبـــول

من کثیـــف و چــرک آلوده  شـــــوم               از تو مشکی گردم و دوده شوم

عزتــم آنگــه فــــــراوان  می  شـود               زنــدگی ام به چه اسان می شود

مسجد و میخــانه  هر دوجـای مـــن               زاهـــد و ساقی به  پیش  پای من

میکنم  لعنـــت  به شیـــطان ای  خــدا              من نخواهم ظلـم بر خلـــق  تــو را

پول اگرچــه نــاز و  نعمت می دهــد               آدمیـت را نـه  ثـــروت می دهـــد

جان به تن داده شرف سیروس جان               نـــی  لباس و تیــپ های انچنـــان


نظر شما( )
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

روزه گرفتن بعضی ها ...!
لباس فرم
هدفمند کردن یارانه ها
طنز نوروزی
مونتاژیات ادبی !
آنفولانزا
دوبیتی طنز
انواع پیغامگیر… گوش کنید!!
مجموعه شعر طنز...8
مجموعه شعر طنز...7
[عناوین آرشیوشده]

بالا

  [ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]

بازدید

221980

بازدید امروز

4

بازدید دیروز

8


 RSS 


 درباره خودم


 لوگوی وبلاگ

وبلاگ طنز کاکتوس

 اوقات شرعی

 فهرست موضوعی یادداشت ها

 آرشیو

بهار1388
زمستان1387
پاییز 1387
بهار1387
پاییز1386
تابستان1386
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1388
پاییز 1388

 لینک دوستان

با هم بخندیم ولی به هم نخندیم!!!
طنز نوشته های من
از قلم اندیشه تراوش می کند
یادداشت های من
کوراب
بازتاب نفس صبحدمان
حسین پناهی
دست نوشته های پراکنده من
شبکه علمی کشور

اشتراک