سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وبلاگ طنز کاکتوس

 

خدایا به تو پناه مى‏برم که برونم در دیده‏ها نیکو نماید و درونم در آنچه از تو نهان مى‏دارم به زشتى گراید ، پس خود را نزد مردم بیارایم به ریا و خودنمایى که تو بهتر از من بدان دانایى ، پس ظاهر نکویم را براى مردمان آشکار دارم و بدى کردارم را نزد تو آرم تا خود را به بندگان تو نزدیک گردانم ، و از خوشنودى تو به کنار مانم . [نهج البلاغه]

 
 

مدیریت| ایمیل من

| خانه

پایین

?کاکتوس

شنبه 88/4/20  ساعت 8:48 صبح

در تشکر از مخابرات به جهت فیلترینگ

آه از این طرح و شیوه د مده

وای از این سایت های قفل شده

 

مثل پلهای منفجر شده اند

سایت هایی که فیلتر شده اند

 

سایت هایی که تازه تشکیل اند 

 وی بسا بی دلیل ، تعطیل اند

 

چون که در متن شان، نشد پرهیز 

 مثلاً از کلید واژه ((چیز))

 

ای بسا اهل علم چون  نیوتن 

 بوده دنبال سرچ ((سیلیکون))

 

وی بسا دکتران معرکه اند 

که به دنبال سرچ ((سکسکه))اند

 

بس که مجرای فیلتر شده تنگ

تیرشان خورده بی دلیل، به سنگ

 

وسط جست وجو مچل شده اند

از همین چیزها کچل شده اند

 

همه پرسش کنان به ناچاری

 که:((ببین، فیلترشکن داری؟))

 

واقعاً ای مخابرات عزیز

 از چه رو گیر می دهی تو به(( چیز))؟!

 

گرچه تو شهره ای به سعی و تلاش

 من بمیرم، خدا وکیلی ، باش،

 

جای این قفل و جای فیلترینگ

فکر ((نوریسپانس تو پیجینگ))

 

چون شما آمدی که وصل کنی

 نه اگر وصل شد، تو فصل کنی

 

توی این مشکلات بنیانی

از چه در بند نقش ایوانی ؟


نظر شما( )
?کاکتوس

شنبه 88/4/20  ساعت 8:45 صبح

وطن یعنی...

وطن یعنی صف   نون  و  صف شیر        وطن  یعنی   همش   درگیر  ، درگیر

 وطن یعنی همین بنزین همین نفت            همین  نفتی  که  توی سفره ها رفت

 وطن یعنی  همین   سهمیه بندی             وطن    یعنی     کمربند   و    ببندی

وطن یعنی لیسانس ، علاف ، بیکار           همش چایی ،  همش قلیون  و  سیگار

وطن  یعنی  خیابان خواب ،  معتاد           پسرهای   فرار   ،      ای داد   ای داد 

وطن  یعنی   تموم   سهم   ملت              یه   تیکه    نونه    و     باقی  خجالت

وطن  یعنی   من و تو  در  محافل            ز   درد      اجتماع      خویش    غافل

وطن   یعنی    پلیس     پیشگیری            که   گیر  میده   بهت    تا    سن  پیری

وطن  یعنی   اداره   ،     زیر میزی          اگه  بیشتر  بدی  ؛   بیشتر  عزیزی !

وطن  یعنی  هزاران  پشت  کنکور           فدای    مدرک   از   گهواره   تا   گور

وطن   یعنی      امیر   قلعه نوعی!         (  اونم  ما  رو  گیر آورده    به نوعی! )

وطن  یعنی    هزاران  خونه خالی           زن   کوچه نشین    ،     مرد   زغالی

. . .

وطن  یعنی    حقوق   حقه   زن             : همه خوبن  به  جز    مادر زن    من!

وطن  یعنی   یه    دانشگاه آزاد              که   کلی    شهر ها  رو    کرد   آباد!

وطن  یعنی    لباس   برمودایی              (  ولی   تیپ   قشنگیه  ؛  خدایی !!! )

. . .

وطن  یعنی  که اصلاحات چینی              وطن  یعنی   یه  روز   خوش    نبینی!

وطن  یعنی   همین  آیینه دق!                وطن  یعنی    خلایق   هر   چه   لایق


نظر شما( )
?کاکتوس

شنبه 88/4/20  ساعت 8:37 صبح

ای مهربانتر از نفت !

ای مهربانتر از نفت در سفره ای مردم

پیوسته همچو الهام مهر تو در تکلم

مکتوب دلنوازت همچون نسیم خوشبوی

از شرق رفته تا غرب، از توس تا ری و قم

در زلف پر شکنجت، صد شانه در تقلا

وز خنده قشنگت، صد غنچه در تبسم

در پرتو نگاهت، عشق است پر انرژی

و اندر جمال ماهت، اشک است در تلاطم

مرغان جنتی را آورده از چپ و راست

حسن تو در طراوت،  لحن تو در ترنم

ای دولت تو دیرین، وی صحبت تو شیرین

تصویری از مودت،  تمثیلی از تفاهم

در هر کلام شیوات، غش میکنند بسیار

وز هر خرام زیبات، صد کفش می شود گم

عشق تو میکنم فاش، گو بوش دشمنم باش

یک جو عنایت تو  بهتر که نان گندم.


نظر شما( )
?کاکتوس

شنبه 88/4/20  ساعت 8:35 صبح

بالاخره ماندیم

اگر بار گران بودیم ماندیم
اگرنامهربان بودیم ماندیم
اگرمانند سنگ پای قزوین
برای این و آن بودیم ماندیم
اگر با هاله جان نور روزی
رفیق ِ دل ستان بودیم ماندیم
برای خوش خوشان مردم خود
طرفدار چاخان بودیم ماندیم
برای مفسدان اقتصادی
اگر تنها فغان بودیم ماندیم
زن بابا برای ملت خود
مامان ِ دیگران بودیم ماندیم
وبا چاوز فقط در این سه چار سال
اگر هم داستان بودیم ماندیم
اگر با پول بیت المال هر روز
به یک کشور روان بودیم ماندیم
در این مدت خلاصه هرچه بودیم
به کام دشمنان بودیم ماندیم
اگراز گنده گویی های« جاوید»
چو یک آتشفشان بودیم ماندیم


نظر شما( )
?کاکتوس

شنبه 88/4/20  ساعت 8:34 صبح

کار دنیا همیشه برعکس است

کی شعر تر انگیزد شاعر که حزین باشد
اما چه کند وقتی او حرفه‌اش این باشد...
-------------
در خیابان کمی کتک خوردی
نشِکستی ولی ترک خوردی

بسته‌ی چیپس توی دستت بود
ناگهان از دو جا پفک خوردی

یک عدد چوب توی هفتم تیر
دو عدد میله در ونک خوردی

سه عدد چیز نیز شکل چماق
مثل یک جور بیلبیلک خوردی...
***
می‌رسی پای جعبه‌ی جادو
تا ببینی چقدر چک خوردی

پخش اخبار می‌شود آغاز
تازه فهمیده‌ای کلک خوردی

رفته بودی اراذل و اوباش(!)
سگ بغل کرده، آیس‌پک خوردی

عربده می‌کشیده‌ای از بس
چیز بدتر از ایستک خوردی

تازه یک عده را کتک زده‌ای
گول اخبار قاصدک خوردی...
***
کار دنیا همیشه برعکس است
زده‌ای منتها کتک خوردی...

نظر شما( )
?کاکتوس

پنج شنبه 88/4/18  ساعت 12:5 عصر

چه میکنند این زنها...!

 فاضل ترکمن

مثلا مقدمه: مادرم همیشه می‌گوید: «اصولا زن موجود خوبیست مگر آنکه عکسش ثابت شود!» پدرم اما می‌گوید: «تاریخ نشان داده که نیمی از جنایات و کشت و کشتارهای بزرگ جهان زیر سر زن‌های پلید یا دست کم به خاطر رسیدن رجال عاشق به وجود نحس آنهاست!» ولی من نه حرف مادرم را تصدیق می‌کنم و نه حتی حرف پدرم را... هر دوی آنها یک جوری با تصعب جنسیتی به قضیه نگاه ‌می‌کنند، هرچند که اگر راست و حسینی کلاهمان را قاضی کنیم، درمی‌یابیم که پدرم پر‌‌بدک هم نگفته است! همین «اسکندر» گور به گور شده... فکر می‌کنید برای چی انقدر جنجال و آشوب درست کرد؟! خب معلوم است دیگر... برای «تائیس» ایکبیری گیس‌بریده! بگذریم... به قول «سهراب سپهری»: کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ. بنابراین زودتر می‌رویم سر اصل مطلب یعنی می‌رویم به 100 سال بعد: سال 1488 و آن‌وقت با یک آدم عادل مثل «فردوسی‌پور» می‌نشینیم و نظاره می‌کنیم که: چه می‌کنند این زن‌ها!  

زن سیاسی:

شک نداشته باشید که تا 100 سال بعد رئیس‌جمهور ایران یک زن خواهد بود! حتی اگر رقبای مذکر آنها وعد? ماهی Xهزار تومان را بدهند یا بخواهند سربازی را به شغل تبدیل کنند یا با شعار دولت فرهنگی و فرهنگ غیردولتی جلو بیایند و بالاخره حتی اگر دست به افشاگری بزنند!

چند وقت پیش هم نبیره «نوسترداموس» که اتفاقا خودش هم یک زن است، در این باره با شبکه BBC  Persian گفت و گو کرده و فرموده است: «رئیس‌جمهور ایران در سال 1488 بدون تردید زنی است با مانتو، روسری و کیف و کفش شکلاتی!»

زن فرهنگی_ادبی_هنری:

@ تمامی اساتید دانشگاه‌ها، معلمان و دبیران مدارس کلهم در یک طرح غنی‌سازی(!) تبدیل به زنان تخصیلکرده و حق‌ ضایع شده_این ترکیب کاملا جدید و ساختگی است!_ می‌شوند و یک مصوبه هم منتشر می‌کنند که: «مردها به هیچ‌وجه حق تدریس در هیچ‌ مکان عملی را نخواهند داشت؛ حتی شما شوهر عزیز!»

@‌ پرفروش ترین کتاب سال 1488 رمانی است به قلم زنی مثلا به نام «بلقیس پیرزاد»! محتوای این کتاب هم احتمالا درباره این است که: «من بعد مردها باید تمام کارهای خانه را انجام بدهند و زن‌ها حتی نباید زحمت خاموش کردن یک چراغ_با توجه به سال الگوی مصرف: ترجیحا کم‌مصرف!_ را به خودشان بدهند! چه معنی داره آخه؟! دِ هَه...!»

@ نسل کارگردان‌های مرد به طور کل منقرض می‌شود! چون زن‌ها در یک اقدام ضربتی روی سینمای ایران چنبره می‌زنند و برای لحظه‌ای حتی از جای خود تکان نمی‌خورند. به نظر می‌رسد که حتی«اصغر فرهادی»_که تا آنموقع برای خودش بیش‌تر از اینی که هست، کسی شده_ با تهدید جدی یکی از کارگردان‌‌های مدعی فمنیستی _که ظاهرا معروفترین فیلمش هم «شوهر بس!» است_ برای حفظ جان خودش از این عرصه زنانه کنار می‌کشد!

 زن اجتماعی:

مهریه زنان به احترام «رابعه بنت کعب»_از شاعران مونث قرن چهارم_ به اندازه سن شاعره مذکوره تا سال 1488 محسوب می‌گردد! عروسی زنان تنها در برج میلاد، ایفل و امثالهم برگزار می‌شود و بالاخره اینکه تمامی مردها خانه‌دار و منزوی و تمامی زن‌ها به شدت اجتماعی و به شدت کارمند می‌شوند. با این وجود اصلا بعید نیست که تا 100 سال بعد، با توجه به پیشرفت علم پزشکی، دنیا وارونه بشود و من بعد حتی مردها به جای زن‌ها وضع حمل کنند!

زن فضایی:

«انوشه انصاری» با نگارش مقاله‌ای با عنوان همه‌ جای جهان سرای زن است! موفق به دریافت جایزه نوبل می‌شود و سپس با پولی که از این جایزه به دست آورده و همچنین اموال منقول و غیرمنقول(!) خودش و همسرش همه سیاره‌های فضایی را خریداری می‌کند و حتی نام برخی از سیاره‌ها را که زمخت و مذکر به نظر می‌رسند مثل «مریخ» یا «پلوتون» به «آرمیتا» و «ایلگار» تغییر می‌دهد! 

مثلا موخره: لازم به ذکر است که نویسنده این مطلب می‌توانست زن هزار و چهارصد و هشتاد و هشتی را در خیلی دیگر از زمینه‌های دیگر هم تصور کند اما واقعیت این است که تا همین الانش هم هیچ تضمینی برای حفظ جان وی داده نشده و بدیهی است که بیش از این دلش نمی‌خواهد با زبان سرخش، سر سبزش_تلمیح به هرگونه موجی در این ضرب‌المثل، به شدت تکذیب می‌شود!_ را بر باد بدهد.


نظر شما( )
?کاکتوس

پنج شنبه 88/4/18  ساعت 11:48 صبح

اگر به جام جهانی می رفتیم ...

ارژنگ حاتمی
بر اساس هیچ دلیل و منطقی پیش بینی می کنیم اگر تیم ملی به جام جهانی صعود می کرد، شاهد این اتفاقها می بودیم!

احتمال اول: الف.ق در مصاحبه مطبوعاتی پس از بازی می گفت: من هر روز صبح به بازیکنانم یک لیوان شیر می دادم، آنها دل شیر داشتند، من به اونها «سازمانداری» یاد دادم، من کارم خیلی درسته، قول می دم توی آفریقا هم شیرهای آفریقایی رو بخوریم!!

احتمال دوم: ع.د هم پس از شنیدن خبر صعود تیم ملی مصاحبه ای این چنینی انجام می داد: چارچوب تیم ملی رو من بسته بودم، تیم ملی با من تمرین کرده بود و بدنسازی اش رو انجام داده بود، نتایج درخشان تیم ملی با حضور من و امتیازاتی که من گرفته بودم باعث شد به جام جهانی بریم، اگه می ذاشتن خودم سرمربی تیم ملی بمونم قدرتمندانه تر صعود می کردیم!

احتمال سوم: آقای ع.ک هم در برنامه ورزش و مردم با خنده های همیشگی شان می گفتند: واقعا از صعود تیم ملی به جام جهانی خوشحالم، بزرگترین دلیل خوشحال بودنم هم اینه که این روزها برای خنده هام دلیل دارم! این برد نتیجه زحمات و تلاشهای شبانه روزی و تصمیمات فوق العاده دقیق آقای علی آب ... ببخشید زحمات و تصمیمات خودم و بقیه همکارانم در فدراسیون فوتبال بود، دممون گرم با این انتخاب مربی مون!

احتمال چهارم: آقای م.م هم با صدور بیانیه ای اعلام می داشتند: من این پیروزی رو به همه تبریک می گم و خطاب به همه گنده باقالی ماقالی ها و قندلی مندلی ها می گم که دماغ سوخته می خریم! من خیلی خوشحالم که بیانیه های من باعث شد مربی تیم ملی رو تعویض کنند و قطبی سرمربی تیم ملی بشه، چون مطمئن بودم با مربی قبلی هرگز به نتیجه نمی رسیدیم ... چی؟! .... راست میگی؟! ... مربی قبلی خودم بودم؟! من فکر می کردم مربی قبلی قلعه نویی بوده! کاش زودتر می گفتین و من اون بیانیه ها رو نمی نوشتم و خودم مربی تیم ملی می موندم!!

احتمال پنجم: ع.ف در برنامه 90 مسابقه پیامکی با این مضمون می گذاشت: «به نظر شما علت صعود تیم ملی به جام جهانی چه بود؟! »، و گزینه هایش این چنینی بوده اند:گزینه اول: عادل فردوسی پور، گزینه دوم: برنامه 90 ، گزینه سوم: مجری برنامه 90 ، گزینه چهارم: سردبیر و تهیه کننده برنامه 90.


نظر شما( )
?کاکتوس

پنج شنبه 88/4/18  ساعت 11:35 صبح

اعترافات تکان دهنده محمدرضا ش.

محمدرضا ش. از عناصر خود فروخته عرصه موسیقی ایران که به «سیاوش» معروف است، در اعترافات تکان‌دهنده‌ای به تشریح مأموریت خود در پیاده‌سازی اهداف پشت پرده دولت انگلیس در جامعه موسیقایی ایران پرداخت.

به گزارش خبرنگار ما، در پی اظهارات خطیب محترم نماز جمعه مبنی بر اینکه اعترافات سردمداران آشوبهای خیابانی اخیر در تهران و چند شهر بزرگ دیگر، کم کم منتشر خواهد شد، خوشبختانه بخشی از اعترافات یکی دیگر از این عناصر پلید که شاگردانش او را استاد می‌نامید و اخیراً معلوم شده است، این عنوان را دولتهای بیگانه به او داده‌اند تا در ایران دست به انقلاب آهنگین بزند، به دست ما رسیده است که بخشهای مهم آن از نظرتان می‌گذرد.

::

محمدرضا ش: مأموریت من برپایی یک انقلاب آهنگین در ایران بود و طی سفرهای متعددی که به خارج از کشور داشتم، مأموران اینتلیجنت سرویس آموزشهای لازم را در این خصوص به من می‌دادند تا بتوانم از طریق موسیقی در ایران انقلاب ایجاد کنم که خوشبختانه با هوشیاری برادران عزیز در مأموریت خود ناکام ماندم.

::

محمدرضا ش: یکی از راههای ایجاد انقلاب آهنگین، ساختن سازهای جدید من‌درآوردی بود تا از طریق آنها بتوانم جوانان مملکت را از راه راست منحرف و به خط بیگانگان متمایل کنم. در همین راستا، پیوسته به هر سازی که اجانب ساخته‌اند رقصیده‌ام و نشانه‌های خوش‌رقصی من در همین بلواهای خیابانی مشهود بود.

::

محمدرضا ش: از جمله روشهای براندازی که انگلیسی‌ها به من آموزش دادند، نوشتن نامه به رییس محترم سازمان صدا و سیما برای عدم پخش آثارم از رسانه ملی بود که همینجا از محضر آن عزیز بزرگوار و ملت همیشه در صحنه به‌خاطر این اهانت بزرگ عذر می‌خواهم.

::

محمدرضا ش: من برنامه انقلاب آهنگین خود را از 30 سال پیش با خواندن «رینا» آغاز کردم و قصد من این بود با فریب مردم خداجو و روزه‌دار، به‌تدریج آنها را به سمت و سوی دلخواه بیگانگان ـ از قبیل اوباما و گوردون براون ـ بکشم.

::

محمدرضا ش: تشکیل گروه‌های برانداز خانوادگی و جذب کسانی همچون محمدرضا ل. و حسین ع. و فریدون ش. از دیگر برنامه‌های بنده بود که در راستای اشاعه موسیقی محزون، و بیزار کردن جوانان آینده‌ساز از موسیقی اصیل ایرانی و هدایت غیر مستقیم آنها به موسیقی‌های تخدیری غربی از قبیل پاپ و جاز و رپ و راک صورت می‌گرفت.

::

محمدرضا ش: سوء استفاده از اشعار شاعران بزرگ ایران از قبیل مولانا و حافظ و سعدی و عطار و سنایی به منظور ایجاد انقلاب آهنگین که یکی از شاخه‌های فرعی انقلاب مخملی محسوب می‌شود، از دیگر سناریوهای طراحی شده سرویسهای جاسوسی غرب برای انحراف در مسیر موسیقی ایران بود که بنده به عنوان یک ایرانی وطن‌فروش خودفروخته، از نیم قرن پیش در صدد اجرای آن بودم و قضایای اخیر باعث شد که احساس کنم فضای خوبی برای اجرای این نقشه‌های شوم ایجاد شده است.

::

محمدرضا ش. در ضمن این اعترافات از وضعیت خود در زندان ابراز رضایت کامل داشته و رفتار مأموران زندان را کاملاً انسانی و مطابق رأفت اسلامی دانسته است. وی ابراز امیدواری کرد که شرایط معنوی زمینه توبه و بازگشت او را به آغوش پُر مهر اسلام فراهم کند. وی هم اکنون مشغول یادگرفتن اصول مداحی از برادران حاج... و جاج ... می‌باشد.

::

در همین رابطه، یکی از خوانندگان برجسته موسیقی سنتی که به منظور پرهیز از هر نوع ریب و ریا نخواست نامش فاش شود، به کیهان گفت: پس از اعلام نتایج انتخابات تماس‌های مکرر تلفنی از سوی مجریان شبکه‌های ماهواره‌ای خارجی و برخی افراد در داخل داشتم و از من خواستند به نتایج اعلام شده انتخابات اعتراض کنم. این استاد آواز ایرانی تصریح کرد: افرادی که به تحریک ما می پرداختند برای این که ما را بیشتر وادار به عکس العمل کنند به محمدرضا شجریان اشاره می‌کردند و می‌گفتند آقای شجریان را ببینید که چگونه با صراحت به نتایج انتخابات اعتراض نمود و به رئیس صدا و سیما نامه نوشت! این خواننده معروف در پاسخ به خبرنگاری که از انگلیس با وی تماس گرفته بود گفت: ما ایرانی مسلمان هستیم و مانند کسانی که با شما همکاری می‌کنند وطن فروش نیستیم.


نظر شما( )
?کاکتوس

چهارشنبه 88/4/17  ساعت 12:19 عصر

عمل و عکس العمل

بنی‌آدم اعضای یکدیگرند  
که برخی از آن‌ها به باقی سرند
کمی از پزشکان از آن دسته‌اند
که بر کسب قدرت کمر بسته‌اند
چو عضوی به درد آورد روزگار
در آرند از روزگارش دمار
پس از حال و احوال با دردمند
رقم‌های بالا طلب می‌‌کنند
مریضی اگر سرفه بنمود سخت
به تجویز ایشان ضروری‌ست تخت
بخوابد شبی توی دارالشفا
دو میلیون بسلفد برای دوا
به سرکیسه کردن شدند اوستاد
بدا  آن‌که کارش به ایشان فتاد
اگر مشکلی بود حل می‌کنند
به هر نحو باشد عمل می‌کنند
و گر مشکلی حل شود با دوا
عمل می‌کنندش در آن راستا
به قدری بیاید به اعضا فشار
که عضو دگر را نماند  قرار
شود مستمند او به انواع وام
به پایان رسید این سخن، والسلام
...
لذا، ای مدیرعامل بانک ما! 
سر کیسه وام را شل نما
اگر شل نکردی سرش را کمی
نشاید که نامت نهند آدمی!


نظر شما( )
<      1   2      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

روزه گرفتن بعضی ها ...!
لباس فرم
هدفمند کردن یارانه ها
طنز نوروزی
مونتاژیات ادبی !
آنفولانزا
دوبیتی طنز
انواع پیغامگیر… گوش کنید!!
مجموعه شعر طنز...8
مجموعه شعر طنز...7
[عناوین آرشیوشده]

بالا

  [ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]

بازدید

220825

بازدید امروز

23

بازدید دیروز

16


 RSS 


 درباره خودم


 لوگوی وبلاگ

وبلاگ طنز کاکتوس

 اوقات شرعی

 فهرست موضوعی یادداشت ها

 آرشیو

بهار1388
زمستان1387
پاییز 1387
بهار1387
پاییز1386
تابستان1386
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1388
پاییز 1388

 لینک دوستان

با هم بخندیم ولی به هم نخندیم!!!
طنز نوشته های من
از قلم اندیشه تراوش می کند
یادداشت های من
کوراب
بازتاب نفس صبحدمان
حسین پناهی
دست نوشته های پراکنده من
شبکه علمی کشور

اشتراک