همسرپا به ماه من دیروز //سرنگون شدزپله ها با پوز
دادو فریاد و بعد هم غش کرد// قبل ِغش او صدای مَردَش کرد
من بدبخت دست پاچه شدم// کمی تا قسمتی کلافه شدم
الغرض بردمش توی ماشین// گرچه او بود یک کمی سنگین
گاز دادم به سوی درمانگاه// گاه از راه و گاه از بی راه
گرچه خیلی سریع می راندم// به ترافیک خوردم و ماندم
بخت بد بین که گر روم دریا// می شود خشک و آب نا پیدا
همسرم جیغ و داد می فرمود// لیک دادش نداشت هرگز سود
چند ساعت از این مقوله گذشت// راه بندان ولی تمام نگشت
جیغ تندی کشید و او زایید // فارغ ازحمل بار خود گردید
شدترافیک نام نوزادم// خودم این نام را به او دادم
اینک این قصه را که می گویم// چند سالی است راه می پویم
بچه ام رشد کرد وگاگله کرد// گرچه ازنام خود کمی گله کرد
وترافیک همچنان باقی است// جهت مَهد سن او کافی است
هیچ معلوم نیست این معضل // تا به کی می شودبکلی حلّ
در هراسم که اوشود سرباز// بازهم راه ما نگردد باز
ولی این رابدان بلاتردید// نام او شد ترافیک« جاوید» هست منظور من همین پسرم// که در آمد زدست او پدرم
|