سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وبلاگ طنز کاکتوس

 

برای جویای دانش، سربلندی دنیا و رستگاری آخرت است [امام علی علیه السلام]

 
 

مدیریت| ایمیل من

| خانه

پایین

?کاکتوس

پنج شنبه 88/7/16  ساعت 12:33 عصر

مجموعه شعر طنز...5

عاق والدین/ عمران صلاحی

 

من درختم،‌ بیشه را سر می‌زنم بر سقف و طاق

اختران سازند روی شاخه‌های من اتاق

شاخه‌ای از من جدا شد با تبر، سخت و ستبر

من شدم یک هفته گریان از غم و درد فراق

بعد از آن دادم به خود دلداری و گفتم که کاش

شاخه‌ام با فکر من در کار یابد انطباق

یا شود یک نیمکت در باغ، مردی خسته را

یا شود یک تکه هیزم، لم دهد توی اجاق

تا نشیند در کنارش وقت سرما عابری

با زغال آن کند سیگار خود را نیز چاق

یا شود جای کتابی، یا شود میز و کمد

یا شود ساز و نوازد نغمه‌های اشتیاق

یا شود میز خطابه توی تالاری بزرگ

تا سخن‌رانی کند خوش‌طینتی باطمطراق

آروزها داشتم در سر برای شاخه‌ام

بر خلاف میل من گردید او ناگه چماق

هرکه زد حرف حسابی، بر سرش آمد فرود

پای مردم شل شد از او، دست مردم شد چلاق

چرخ زد دور خودش، وز جور او سالم نماند

چشم و پشم و گوش و هوش و ران و جان و ساق و پاق!

هرکجا نظمی نمایان بود، آمد زد به هم

در صفوف متحد پاشید هی تخم نفاق

پا سوا شد از لگن، بازو جدا شد از بدن

بینی از صورت جدا شد، تن گرفت از جان طلاق

از هجوم او نه‌تنها داد مردم شد بلند

توله‌سگ هم زیر پل خوابیده نالد: واق ‌واق

روز و شب این بی‌ثمر بر زخم من پاشد نمک

دم‌به‌دم این دربه‌در بر درد من پاشد سماق!

باعث بدنامی جنگل شده این ناخلف

مطمئن باشید پیش والدینش گشته عاق!

 

قصیدة مدحیه/ اسماعیل امینی

 

آه از گردش ایام و کم و بسیارش

تف به چرخ فلک و دایره و پرگارش

سرنگون باد فلک زان‌که در آفاق هنر

واژگون بود همه سابقة رفتارش

تف و نفرین مکن، آغاز قصیده ست، بگو:

فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش

تو در اندیشة نفرین به سراپای فلک

گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش

نشد، این نیست سخن، دل‌خورم از عالم دون

که شده زیر و زبر، زیر و بم کردارش

شهر هرت است هنر، طنز شده شهر شلوغ

گم شود در دل این شهر شتر با بارش

گوی اقبال به چوگان مزخرف گویی‌ست

طنز افتاده به بیچارگی از لیچارش

نیست دیوار که چون دامن طنازان است

طنزِ بی‌چاره که کوتاه شده دیوارش

طنز آن کاخ رفیع است که سعدی و عبید

بوده اند از سخن فاخر خود معمارش

طنز میدان هماورد یلان سخن است

دهخداها و صلاحی ها میدان دارش

نام‌شان زمزمة روز و شب رندان باد

رند آن است که رندانه بود اطوارش

آمد آن لحظه که یادی کنم از رند بزرگ

آن که تاج سر طنز است همه اشعارش

یعنی استاد سخن ناصر فیض آن که بوَد

موجب روشنی دیدة من دیدارش

ناصر فیض فراز آمده بر قلة طنز

هم چو آن‌روز که بر قله برآمد آرش

سخن فیض چو باران بهاری جاری

که طراوت بترواد همه از تکرارش

مدح استاد سخن بی نمکِ طنز مباد

کسب رخصت کنم و طنز کنم در کارش

چون همه شهد و شکر از سخنش می‌ریزد

خرس و زنبور عسل مشتری گفتارش

بود چون در وسط حلقة رندان پاهاش

شد زیارتگه رندان جهان شلوارش

دست ما گرچه به جاهای مهمش نرسید

هست در دسترس اهل هنر دستارش

شعر من نیست سزاوار چنین استادی

آن که حافظ سخنی گفت چنین درباره‌ش!

بلبل از «فیض گل» آموخت سخن، ورنه نبود

این‌همه قول و غزل تعبیه در منقارش

جای آن است که خون موج زند در دل فیض

زین تغابن که ختایی شکند بازارش

چامه در مدحتش افزون شده از بیست‌ و سه بیت

باورت نیست؟ بفرما و بخوان، بشمارش!

گرچه از محضر او نیست امید صله ای

هرکجا هست خدایا به سلامت دارش

 

زی‌ذی‌نامه/ سعید سلیمان‌پور

الهی! به مردانِ در خانه‌ات

به آن زن‌ذلیلان فرزانه‌ات

به آنان‌که با امر «روحی فداک»

نشینند و سبزی نمایند پاک

به آنان‌که از بیخ و بن زی‌ذی‌اند

شـب و روز با امر زن می‌زیند

به آنان‌که مرعوب مادرزنند

ز اخلاق نیکوش دم می‌زنند

به آن شیرمردانِ با پیشبند

که در ظرف شستن به تاب و تبند

به آنان‌که در بچه‌داری تکند

یلانِ عوض‌کردنِ پوشکند

به آنان‌که بی امر و اذن عیال

نیاید در از جیب‌شان یک ریال

به آنان‌که با ذوق و شوق تمام

به مادرزن خود بگویند: مام

به آنان‌که دارند با افتخار

نشان ایزو... نه، زی‌ذی نه‌هزار

به آنان‌که دامن رفو می‌کنند

ز بعد رفویش اتو می‌کنند

به آنان‌که درگیر سوزن نخند

گرفتار پخت و پز و مطبخند

به آن قورمه‌سبزی‌پزانِ قَدَر

به آن مادرانِ به‌ظاهر پدر

الهی! به آه دل زن‌ذلیل

به آن اشک چشمان ممد سیبیل

به تن‌های مردان که از لنگه‌کفش

چو جیغ عیالات‌شان شد بنفش

که ما را بر این عهد کن استوار

از این زن‌ذلیلی مکن برکنار

به زی‌ذی جماعت نما لطف خاص

نفرما از این یوغ ما را خلاص

 


نظر شما( )

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

روزه گرفتن بعضی ها ...!
لباس فرم
هدفمند کردن یارانه ها
طنز نوروزی
مونتاژیات ادبی !
آنفولانزا
دوبیتی طنز
انواع پیغامگیر… گوش کنید!!
مجموعه شعر طنز...8
مجموعه شعر طنز...7
[عناوین آرشیوشده]

بالا

  [ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]

بازدید

220824

بازدید امروز

22

بازدید دیروز

16


 RSS 


 درباره خودم


 لوگوی وبلاگ

وبلاگ طنز کاکتوس

 اوقات شرعی

 فهرست موضوعی یادداشت ها

 آرشیو

بهار1388
زمستان1387
پاییز 1387
بهار1387
پاییز1386
تابستان1386
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1388
پاییز 1388

 لینک دوستان

با هم بخندیم ولی به هم نخندیم!!!
طنز نوشته های من
از قلم اندیشه تراوش می کند
یادداشت های من
کوراب
بازتاب نفس صبحدمان
حسین پناهی
دست نوشته های پراکنده من
شبکه علمی کشور

اشتراک