حفاری
این کوی خیابان ها، هموار نخواهد شد
هموار اگر گردد، بسیار نخواهد شد
یک چاله شود چون پر، یک چاله شود احداث
این مته ی حفاری، بیکار نخواهد شد
گر بشنود انسانی ، این بانگ دریل ، امروز
فردا بُوَد او منگ وهشیار نخواهد شد
این خود روی من داغان، گردیده جلوبندیش
فرسوده شد و هرگز، رهوار نخواهد شد
شد قلوه کن این شلوار، از بس که زمین خوردم
بر پای من آن دیگر، شلوار نخواهد شد
رفتم به بیا بان ها، گفتم که دگر این جا
بر کلّه ی من دینا آوار نخواهد شد
ای وای در آن جا هم ، آوای دریل آمد
آرامشکی حاصل ،انگار نخواهد شد
گفتیم که مُردیم از، اسفالت بُر و بانگش
گفتند که بعد از موت ، تکرار نخواهد شد
|