- بده بد بد... چه شلواری ؟ چه تنبانی ؟ - همان شلوار، بابا جان ! همان تنبان که در ویترین بوتیک گشته آویزان ! همان تنبان که نرخش را نوشته شش هزار و سیصد و پنجاه و شش تومان ! - بده بد بد... چه دیناری؟ چه تومانی؟ « دلار »ی گشته هم دامان و هم تنبان و حتی نرخ سیگار و خیار و کشک و بادمجان ! - پدر جان، راست می گویی ولی، اما... - بده بد بد... بده بد بد... چه « زیرا »یی؟ چه امایی؟ پسر جان، غم مخور، دیو تورم سخت پوشالی است خوشی کن، جان بابا، وضعمان عالی است ! اگرچه تا حدودی جیب مان خالی است ! - ولی آخر پدر جان، پاچه شلوار من پاره است ! مرا امروز با دیو تورم، هیچ کاری نیست چرا آخر در اینجا هیچ شخصی ناظر قیمت گذاری نیست؟ - بده بد بد... بده بد بد... چه مسئولی؟ چه عنوانی؟ وزیرانی که ما داریم، گروهی گفتگومندند و جمعی راست گفتارند تمامی، با خبر از وضع بازارند ! برای رفع این معضل، همه از صبحدم تا هشت بعد از ظهر، بیدارند ! - پدر جان راست گفتی، لیک برای بنده، گفتار شما تنبان نخواهد شد سخن از قرص و کپسول و دوا گفتن برای درد من، درمان نخواهد شد ! - بده بد بد... بده بد بد... چه دارویی؟ چه درمانی؟! تو گویی بخت داروخانه های معتبر بسته است یکی رفته ست و در را پشت سر بسته است دوایی هست و در بسته است ! ولیکن هیچ جای نا امیدی نیست همین فردا ز خارج، می شود وارد: لباس و داریوش و فرفر و آموزگار و وام و ستار و گل وشلوار و دمپایی ! ببه... به به... ببه... به به ! چه فردایی ! چه رویایی ! - پدر جان، راست فرمودی(!) خوشا امسال هم مانند سال پیش، بنشستن و صدها وصله، دور از چشم مسئولان، به آسانی زدن بر خشتک صد چاک تنبانی ! « چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی ! »«1» *** پی نوشت: «1»- مصراع آخر این شعر هیچ ربطی به بقیه شعرها ندارد، و این، یکی از صناعات شعری است که تا امروز هیچ محققی متوجه آن نشده است!