در اصل بقای ماده و انرژی گوید
ابوالفضل زرویی نصرآباد
هست محکوم انقراض و زوال / هرچه جز ذات قادر متعال همچنین معتقد، گروه زیاد / به بقای انرژی اند و مواد زین جهت، قائلند اهل علوم / که انرژی نمی شود معدوم بلکه چون سوخت یا که رفت هدر / خود مبدل شود به نوع دگر اصل دیگر در این دیار و نظام / هست اصل بقای پست و مقام فی المثل گر یکی مدیر شود / یا که یک دوره ای وزیر شود نشود زان سپس سرآسیمه / چون که باشد مقام او بیمه چه بسا یک مدیر اجرایی / شده اخراج و با توانائی، گرچمن بوده است، گل شده است / صبح فردا، مدیرکل شده است! خود به یک جو نرفته گر آبش / یا اگر خورده است زیرابش طفلکی کرده است استعفا / شده وردست یک تن از وزرا بعد از آن یا خودش وزیر شده / یا فلان سازمان، مدیر شده شده برحسب میل، یا مقدار / ضابط و شهردار و استاندار سیصد و شصت جا مؤسس شد / یا اقلاً وکیل مجلس شد می شود، گر کند ز یاران قهر / عضو شورای روستا یا شهر گر نشد بعد از آن مدیر و رئیس / می کند روزنامه ای تأسیس تا بگوید که: راه، سد شده است / ای خدا، مملکت چه بد شده است! می شود غالباً به این ترفند / دست او باز هم به جایی بند *** پسرم، خیر اگر که در سمت است / در مدیریت و معاونت است
|