خر، آخور خود را گم نمیکنه !
خر، ار جل ز اطلس بپوشد خر است !
خر است و یک کیله جو !
خر از لگد خر ناراحت نمیشه !
خر باربر، به که شیر مردم در !
خر به بوسه و پیغام آب نمی خوره !
خربیارو باقلا بار کن !
خر، پایش یک بار به چاله میره !
خر چه داند قیمت نقل و نبات ؟
خر خالی یرقه میره !
خر، خسته - صاحب خر، ناراضی !
خر خفته جو نمی خوره !
خر را با آخورمیخوره، مرده را با گور !
خر را گم کرده پی نعلش میگرده !
خر سواری را حساب نمیکنه !
خر، سی شاهی ، پالون دو زار !
خر کریم را نعل کردن !
خر که جو دید، کاه نمیخوره !
خر لخت راپالانشو بر نمیدارند!
خر ما از کرگی دم نداشت !
خدا خر را شناخت، شاخش نداد !
خر وامانده معطل چشه !
خر، که علف دید گردن دراز میکنه !
خر ناخنکی صاحب سلیقه میشود !
خر، همان خره پالانش عوض شده !
خریت ارث نیست بهره خداداده س !
خر گچ کش روز جمعه از کوه سنگ میاره !
خدا داده بما مالی، یک خر مانده سه تا نالی !
خری که از خری وابمونه باید یال و دمشو برید !
خر را جایی می بندند که صاحب خر راضی باشه !
خر دیزه است، به مرگ خودش راضی است تا ضرر بصاحبش بزنه !
خر را که به عروسی میبرند، برای خوشی نیست برای آبکشی است !
|