پایین
?کاکتوس
|
سه شنبه 85/12/15 ساعت 3:0 عصر |
شعر طنز1
|
با عرض معذرت از سید ضیاءالدین شفیعی! امید مهدی نژاد
امروز شاید باید از خون گلو خورد نان شرف از سفره های آبرو خورد
سید ضیاءالدین شفیعی
امروز شاید باید از باد هوا خورد با اشتها از ابتدا تا انتها خورد
امروز شاید باید از نو مثل سابق پیش تمام راستان فی الفور تا خورد
ای کاش می شد اکس ترکاند و هوا رفت آنقدر پر زد تا به دیوار فضا خورد
یا مثل آن استادمان یک گوشه افتاد هی شعر گفت و پشت بندش هی دوا خورد
*** یک شب درون جنگلی خوابیده بودم خرسی مرا در رختخوابش دید، جا خورد
آمد مرا یک لقمه چپ سازد، اما بیچاره را از پشت سر یک اژدها خورد
آن اژدها مثل زمین خواری زمین را از قطب تا پایینِ خط استوا خورد
ترسید از ترکیب مان رودل بگیرد آن را جدا، این را جدا، من را جدا خورد
(البته او در راستای انقلاب است چیزی اگر هم خورد در این راستا خورد)
*** شاید تمام حرفم این باشد، جماعت! لب تشنه باشی می شود گاهی ربا خورد...
|
|
نظر شما( ) |
|
بالا
[ خانه|
مدیریت| ایمیل من|
پارسی بلاگ|
شناسنامه ]
|
221181
بازدید امروز
20
بازدید دیروز
15
RSS |
بهار1388 زمستان1387 پاییز 1387 بهار1387 پاییز1386 تابستان1386 بهار 1386 زمستان 1385 پاییز 1385 تابستان 1388 پاییز 1388
با هم بخندیم ولی به هم نخندیم!!! طنز نوشته های من از قلم اندیشه تراوش می کند یادداشت های من کوراب بازتاب نفس صبحدمان حسین پناهی دست نوشته های پراکنده من شبکه علمی کشور
| |