در خیابان رنگِ برتر قهوه ایست
هر کسی از پای تا سر قهوه ایست
خط لب، ریمل، رژلب، خط چشم
چهره های ازعرق ترقهوه ایست
می شوی درشهرمست ادکلن
رنگِ هر چیز معطرقهوه ایست
نبش میدان دختری با مادرش
تیپ دختر، تیپ مادرقهوه ایست
آنچنان چسبیده مانتو بر تنش
فکر کردم رنگِ دخترقهوه ایست
سیب رنگش فرق دارد با هلو
هرچه باشد دستِ آخر قهوه ایست
بی گمان درفوتبال ِ بانوان
هافبک و فوروارد و داورقهوه ایست
باشگاه، استادیم، فدراسیون
جام حذفی، لیگ برتر قهوه ایست
قرمزو آبی ندارد ارزشی
مطمئنا رنگِ سرور قهوه ایست
یااگر داور نماید اشتباه
عمدتا شیر سماور قهوه ایست
گرچه داور کارت قرمز داده است
باز هم اگزووز ِ(!)خاور قهوه ایست
نیمه شب یک خواب دیدم قهوه ای
صبح دیدم بالش ِ پر قهوه ایست
پشتِ سر با روبرو فرقی نداشت
این طرف مانند آن ور قهوه ایست
کِی توانم گفت بر رویت گلاب؟
ای بسا گلهای قمصر قهوه ایست
قهوه ای رنگِ فراگیری شده
رنگ سال ماده و نر قهوه ایست
من خودم در کوه شخصا دیده ام
یال و کوپال و دم خر قهوه ایست
توی هر شرکت، وزارت، سازمان
فایل ونت بوک ونمابر قهوه ایست
شهرکرد و شادگان و شوشتر
ساری و سمنان و ابهر قهوه ایست
قبل از اینها رنگ دیگر بود مد
تازگیها رنگ دلبر قهوه ایست
روزگاری پول ِ ملی سبز بود
حال اگرارز شناور قهوه ایست
قلبمان درطول یک سال اخیر
هرکسی را کرده باور قهوه ایست
قهوه ای یک معضل ملی شده
ای برادر! کل کشور قهوه ایست
یابه تعبیری دگر از این طرف
کل کشور ای برادر! قهوه ایست
کی توانم گفت از دردی کلان
تازمانی که کلانتر قهوه ایست
قهوه ای شد گر تمام مزرعه
مطمئنا یک بز گر قهوه ایست
قهوه باید خورد دیگر جای چای
احتمالا نکته ای در قهوه ایست
کاش من هم کور رنگی داشتم
هر چه می بینم سراسر قهوه ایست