سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وبلاگ طنز کاکتوس

 

دوستی با مردم، نیمی از عقل است. [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

 
 

مدیریت| ایمیل من

| خانه

پایین

?کاکتوس

پنج شنبه 85/10/21  ساعت 11:29 صبح

فرهنگ دانشجویی

۱ - دانشگاه daneshgah : در سال های قدیم به محل تولید علم گفته می شد. محل گذراندن اوقات فراغت به شیوه ای با کلاس، نوع آزادش در همه جا قدرت رویش دارد (از جمله سر قله قاف) 

۲- استاد ostad :دکتر، مهندس، با کلاس، با سواد، زحمت کش، خوب، شفت آلو، باقلوا و... (آخر ترم نزدیک شده و من هم باید به فکر نمره باشم!)

۳ - جزوهjozve :مطالبی که هر پانزده سال یکبار"up to date" می شوند، دیکته ای که هر جلسه یک ساعت باید دانشجو بنویسد. قانون های بدون استفاده در کشور و آینده دانشجو. 

۴- امتحان میان ترم emtehan miyan term :ضد حال وسط ترم، تقلب کردن در آن از تقلب در پایان ترم آسان تر است، برخلاف اسمش دقیقاً در وسط ترم انجام نمی گیرد، امتحانی که آخر ترم قدر نمره از دست رفته اش را می فهمید. 

۵ - امتحان پایان ترم emtehan payan term : عذاب آخر سال، یادآور ضرب المثل "جان کندنی را باید کند" و داستان مورچه ای که در طول سال برای زمستان دانه جمع می کرد و ملخ او را مسخره می کرد! 

۶ - شب امتحان shab e emtehan : سخت ترین و کوتاه ترین شب سال، شبی که در آن فرد تصمیم می گیرد از ترم آینده در طول ترم درس بخواند، اما فردایش فراموش می کند. 

۷ - تقلب taghalob :نوعی نوشدارو، شمشیر دولبه، در صورت نداشتن عرضه توصیه نمی شود، در زمان های قدیم عموماً روی کف دست یا یک کاغذ کوچک نوشته می شد. اما امروزه با پیشرفت تکنولوژی به روشهای دیگر انجام می شود (که چون بدآموزی دارد چاپ نمی کنیم!)

۸- دانشجو daneshjoo : متأسفانه معنی این یکی رو بعد از 4 سال حضور مستمر در دانشگاه هنوز نفهمیدم!


نظر شما( )
?کاکتوس

پنج شنبه 85/10/21  ساعت 11:26 صبح

امروز و فردا

امروز اومدم بازتوگفتی برو فردا// تافردا نیاد حق نداری بیایی به اینجا
من گیج ودبنگم که چرا فردا نمی آد؟//آخه مگه امروز واسه تو فردا نمی زاد
روزی اومدم خانم منشی مچلم کرد// با حرفای هرروزی خود بازکچلم کرد
یک روز دیگه گفت تو با رییس قسمت// داری جلسه تا بکنی کارا را راحت
هی امروز و فردا اومد وفردای دیگر// اوضاع نشد جور ونشد ذرّه ای بهتر
یک سال ِ شدم پادو بی مزد ومواجب// تاکی بشه رحمی به من غمزده واجب
کارمندی درست امّا چرا امروز و فردا// حالم دیگه بد می شه ازاین حرفای بی جا
یک امضاء مگه چقد برات مشکل و سخته// هرچند خیالت زحقوقت دیگه تخته
مثقالی وفا، چند گرم غیرت و همّت// یک خورده صفا ،کارتورا میکنه راحت
ماها همه از جنس همیم جان برادر// باید بشویم همدیگه رو رفیق ویاور
این گفتۀ «جاوید » بکن گوش تو، زیرا//« شاید نَبُود ازپس امروز تو، فردا»
 
نظر شما( )
?کاکتوس

پنج شنبه 85/10/21  ساعت 11:23 صبح

افزایش قیمت بنزین

گزارش‌گر: نظرتون در مورد افزایش قیمت بنزین چیه؟
گزارش‌شونده: آقا چه فرقی می‌کنه؟! ما که همون دو هزار تومن رو می‌زنیم!

نظر شما( )
?کاکتوس

چهارشنبه 85/10/13  ساعت 8:14 عصر

طنز می نویسم پس هستم

طنز می نویسم پس هستم

می نویسم که دلی را شاد کنم

نه چهره ای را غمگین


نظر شما( )
?کاکتوس

چهارشنبه 85/10/13  ساعت 8:6 عصر

در باب نشان ندادن آلت موسیقی

جاتون خالی یه جایی مهمون بودیم
پای بساط تلویزیون بودیم

برنامه شون سازی و آوازی بود
اما سازش قایم باشک بازی بود!

بچه ی صابخونه که فیلمو می دید
رو به باباش کرد و با خنده پرسید:

اون دو نفر که پشت اون گلدونن
شونه شونو هی چرا می جنبونن؟!

باباش بهش گفت: پسرم گیر نده
خنده زیادیش پیش مهمون بده

اون دو تا اونجا گل لگد می کنن
اونا دارن کارای بد می کنن

آلت موسیقی میگن حرومه
اگه نیگا کنی کارت تمومه

اونایی که صاحب تلویزیونن
خیر و صلاح همه رو می دونن

این صدای سازه که خیلی خوبه
خودش یه تیکه پوست و سیم و چوبه

اینم بگم اصل قضیه چوب نیست
آلت موسیقی یه خورده خوب نیست!

میگن زن و بچه میاد رد میشه
اگه نشون بدیم یه وقت بد میشه....!



نظر شما( )
?کاکتوس

چهارشنبه 85/10/13  ساعت 8:0 عصر

او حتی یک دام هم نبود

نبود آن کلّه خر در حد یک دام // اگرچه نام نحسش بود صدام
کجا دامی کند این گونه کردار؟ // کجا کرده بُزی این گونه رفتار؟
بز و بره همیشه رام هستند// مطیع و ساکت و آرام هستند
و سرگرم چرا در دشت و صحرا // وجست و خیز از اینجا به آنجا
وحتی گاو هم این گونه خر نیست// به فکر فتنه و این شور و شر نیست
ولی این جانور، مغرور و خونخوار// به صد دام منیّت شد گرفتار
شرور و سرکش و بی رحم و جانی// شعارش، حیله کن تا می توانی
اگرچه او به روز عید قربان// چو دامی از تنش بیرون بشد جان
ولی قطعاً چو دد بود او نه چون دام// همیشه فکرریو و حیله ودام
به آن دامی که او افکند در راه// گرفتار آمد و شد در ته چاه
بُوَد قانون «جاوید» طبیعت// چنین فرجام، تا گیریم عبرت

نظر شما( )
?کاکتوس

چهارشنبه 85/10/13  ساعت 7:50 عصر

تعبیر خواب: مخصوص افرادی که قصد دارند به خواستگاری بروند!

!!تعبیر خواب: مخصوص افرادی که قصد دارند به خواستگاری بروند 

1- اگر خواب دیدید در یک جای تنگ و تاریک هستید که از دیواره هایش هلوپ هلوپ خون می چکد و شما در حال شنا کردن در خون هستید، تعبیرش این است که شما در قلب معشوقه تان جای دارید! در ضمن به شما توصیه می کنیم اینقدر فیلم های « سینما ماوراء» شبکه 4 را نگاه نکنید!

 

2- اگر خواب دیدید در سر کلاس درس هستید و تالس استاد شماست، تعبیرش این است که متاسفانه دچار بحران مثلث معروف(!) شده اید، ضمن ابراز همدردی با شما، لااقل مراقب باشید این مثلث مربع یا پنج ضلعی نشود!

 

3- اگر خواب دیدید سوار یک عدد ژیان هستید و ناگهان درهایش قفل شد و آتش گرفت ، تعبیرش این است که می توانید رابطه دوستانه خوبی با باجناقتان برقرار کنید، راستی از این بعد با عینک بخوابید تا پژو 405 را ژیان نبینید!

 

4-اگر خواب دیدید یک عدد ماهی هستید که در یک تور ماهیگیری گیر کرده است و سپس به صورت معجزه آسایی از تور رهایی می یابد، تعبیرش این است که متاسفانه این وصلت سر نمی گیرد!

 

5-اگر خواب دیدید که بدون هیچ جرمی زندانی هستید و در حالیکه به پاهایتان زنجیر زده اند، در هوای گرم با یک عدد کلنگ به سنگ ضربه می زنید، تعبیر خوبی دارد، مبارک باشد، به وصال محبوبتان می رسید!

 

6-اگر خواب دیدید صبح ها در یک مهد کودک بچه تر و خشک می کنید و یعد از ظهر ها در یک رستوران ظرف می شورید ، رویم به دیوار(!) تعبیرش این است که شما هم « زی ذی» می شوید!

 

7-اگر خواب دیدید ماهی کوچولوی ناز داخل آکواریم خانه یک دفعه تبدیل به کوسه شد و شما را بلعید، تعبیری ندارد، فقط شبها کمتر شام بخورید!


نظر شما( )
?کاکتوس

چهارشنبه 85/10/13  ساعت 7:45 عصر

نیمه پر لیوان

طبق آمار جدیدی که اخیرا اعلام شده ، جمعیت جوان 15 تا 29 ساله کشور تا این اواخر به 22 میلیون و خرده ای (که خرده اش می شود 583 هزار و 637 نفر!) رسیده که از این میان ، 27درصد جوانان تهرانی در خانه های مجردی زندگی می کنند.
از آنجا که باید همیشه نیمه پر لیوان را دید و مثبت نگاه کرد؛ به نظر ما این 27 درصد جوانان تهرانی رو به رشد، ممکن است به خاطر مسائل زیر در خانه های مجردی زندگی نمایند:
احتمال شغلی: می خواهند روی پای خودشان بایستند و از پای خودشان برای گذران زندگی استفاده کنند. خیلی ها پای استقلال حاضرند خونشان را هم بدهند.
احتمال علمی: چون محیط بیشتر خانواده های ایرانی شلوغ و پر از رفت و آمدهای مختلف و گرفتاری های جورواجور است ؛ لذا خانه مجردی این امکان را برای جوان فراهم می کند که به نحو احسن ، روی چیزهایی که می خواهد مطالعه نماید و تمرکز کافی کند. کتاب در خلوت ، خواندن دارد. شلوغ باشد، آدم خواندنش نمی آید.
احتمال غذایی: چون طبیعت جوانان ما، خیلی حساس و ظریف است و هر غذایی به مزاج آنها نمی سازد، برای فرار از غذاهای نسل آبگوشت و حفظ رویکردی غذایی به سمت پیتزا و لازانیا و امثالهم ، خانه خود را جدا می کنند تا بتوانند دستپخت خودشان را بخورند.
احتمال معنوی: برخی از جوانها به حدی محجوب و با معنویت هستند که آدم حظ می کند نگاهشان کند. اینان بعضا به خاطر این که کارهای خوب و خیرشان جلو چشم دیگران صورت نگرفته و ریایی نشود، خانه خود را جدا می کنند تا خالصانه و با خیال راحت کار خوب بکنند.
احتمالات انحرافی: ما به همین احتمالات اصلی که عرض کردیم ، معتقدیم و هرگونه احتمال دیگری را غیراصلی و انحرافی می دانیم.

نظر شما( )
?کاکتوس

چهارشنبه 85/10/13  ساعت 7:36 عصر

...و زن آفریده شد!!

دستی به گِل کشیدی و تن آفریده شد
بعد از کمی تمام بدن آفریده شد

یک کاسه آب و چرخ ، که می چرخد و بر آن
اندام خیس دلبر من آفریده شد

آرام با دو دست خودت حلقه می زدی
تا اینکه سر به روی بدن آفریده شد

ساکت نشسته بودی و شیطان به صورتش
ناخن کشید و بعد دهن آفریده شد

آنوقت روبروی تو خندید و گفت : آه !
یک اشتباه کردی و زن آفریده شد


نظر شما( )
?کاکتوس

چهارشنبه 85/10/13  ساعت 7:16 عصر

پسر سالاری

پدر جون یادته وقتی کوچیک بودم
ومادر پای سفره چیز بهتررا
برای تو جدا می کرد
تمام گوشتهای لخُم و ران مرغ مال تو
کمی از آب آن با سیب زمینی بود مال من
تمام سرخی هندونه مال تو
ته هندونه با پوست سفیدش بود مال من
پیاده می نمودم گز زخانه تا دبستان را
ولی تو با موتورغرش کنان طی می نمودی راه
وحالا همسرم برجای مادرجون
نشسته روبروی من
وفرزندم به جای تو نشسته بر سر سفره
به پیش روی او بنهاده مادر ران مرغی را
ومن با سیب زمینی یار دیرینه
دوباره عالمی دارم
دوباره سرخی هندونه مال او
وآن قسمت که می باشد خوراک برّه مال من
سمند خوش رکابم زیر پای او
خطوط واحد وپای پیاده انحصار من
وازبخت بد «جاوید» وقتی که پسر بودم
به خانه تو پدرسالارمن بودی
واکنون که پدرهستم
پسر سالار دارم من

نظر شما( )
<   <<   6   7   8   9      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

روزه گرفتن بعضی ها ...!
لباس فرم
هدفمند کردن یارانه ها
طنز نوروزی
مونتاژیات ادبی !
آنفولانزا
دوبیتی طنز
انواع پیغامگیر… گوش کنید!!
مجموعه شعر طنز...8
مجموعه شعر طنز...7
[عناوین آرشیوشده]

بالا

  [ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]

بازدید

219085

بازدید امروز

7

بازدید دیروز

40


 RSS 


 درباره خودم


 لوگوی وبلاگ

وبلاگ طنز کاکتوس

 اوقات شرعی

 فهرست موضوعی یادداشت ها

 آرشیو

بهار1388
زمستان1387
پاییز 1387
بهار1387
پاییز1386
تابستان1386
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1388
پاییز 1388

 لینک دوستان

با هم بخندیم ولی به هم نخندیم!!!
طنز نوشته های من
از قلم اندیشه تراوش می کند
یادداشت های من
کوراب
بازتاب نفس صبحدمان
حسین پناهی
دست نوشته های پراکنده من
شبکه علمی کشور

اشتراک