سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وبلاگ طنز کاکتوس

 

بهترینِ برادرانت، کسی است که خطایت را فراموش کند و از نیکوکاری ات در حقّ خودش یاد کند . [امام حسن عسکری علیه السلام]

 
 

مدیریت| ایمیل من

| خانه

پایین

?کاکتوس

پنج شنبه 88/7/16  ساعت 12:26 عصر

بامعرفتها

بامعرفت‌ها (فصلی از یک منظومه) ابوالفضل زرویی نصرآباد

ای جماعت! چطوره حالات‌تون؟

قربون اون فهم و کمالات‌تون

گردن‌تون پیش کسی خم‌ نشه

از سر بنده سایه‌تون کم ‌نشه

راز و نیاز و بندگی‌تون درست

حساب کتاب زندگی‌تون درست

بنده می‌شم غلام دربست‌تون

پیش کسی دراز نشه دست‌تون

از لب‌تون خنده فراری نشه

خدا نکرده اشکی جاری نشه

باز یه هوا دلم گرفته امروز

جون شما دلم گرفته امروز

راست و حسینی‌ش نمی‌دونم چرا

بینی و بینی‌ش نمی‌دونم چرا

فرقی نداره دیگه شهر و روستا

حال نمی‌دن مثل قدیما دوستا

شاپرکا به نیش مجهز شدن

غریب‌گزا هم آشناگز شدن

ê

تنگ غروب که شهر پر شد از رپ

ما موندیم و یه کوچة علی‌چپ

خورشیده می‌نشست که ما پا شدیم

رفتیم و گم شدیم و پیدا شدیم

رفتیم و چرخی دور میدون زدیم

ماه که در اومد به بیابون زدیم

آخ که بیابون چه شبایی داره

شب تو بیابون چه صفایی داره

شب تو بیابون خدا بساط کن

اون‌جا بشین با خودت اختلاط کن

دل که نلرزه، جز یه مشت گل نیست

دلی که توش غصه نباشه، دل نیست

این در و اون در زدناش قشنگه

به سیم آخر زدناش قشنگه

دلم گرفته بود و غصه داشتم

منم براش سنگ تموم گذاشتم

نصفه شبی ‌به کوه تکیه کردم

نشستم و تا صبح گریه کردم

سجل و مدرک نمی‌خواد که گریه

دستک و دنبک نمی‌خواد که گریه

ê

شعرم اگه سست و شکسته‌بسته‌ست

سرزنشم نکن، دلم شکسته‌ست

آدم دل‌شکسته به‌ش حرج نیست

شعر شکسته‌بسته به‌ش حرج نست

جیک‌جیک مستونم که بود، برادر

فکر زمستونم نبود، برادر

تا که می‌افته دندونای شیری

روی سرت می‌شینه برف پیری

کمیسیون مرگ می‌شه تشکیل

درو می‌شن بزرگترای فامیل

از جمع بچه‌ها بیرون باید رفت

مجلس ختم این و اون باید رفت

یه‌دفعه همکلاسیا پیر می‌شن

همبازیا پیر و زمین‌گیر می‌شن

الک دولک، الاکلنگ و تیشه

تو ذهن آدما عتیقه می‌شه

لی‌لی و گرگم به هوا، دریغا

قایم‌باشک تو کوچه‌ها، دریغا

رمق نمونده تا بریم صبح زود

پیاده تا امام‌زاده داوود

بی‌حرمتی با معرفت درافتاد

یه‌باره نسل لوطیا ورافتاد

توی تنور خونه‌ها کلوچه‌

بوی پیازداغ توی کوچه

چطور شد؟ تموم شد، کجا رفت؟

مثل پرنده پر زد و هوا رفت...

سرزده آفتاب از پشت بوم

ما موندیم و یه قصه ناتموم

ê

بازم همون دورة بی‌سواتی

قربون اون حرفای عشق‌لاتی

قربون اون «مخلصتم، فداتم»

قربون اون «من خاک زیر پاتم»

قربون اون حافظ روی تاقچه

قربون حسن‌یوسف تو باغچه

قربون مردمی که مردم بودن

اهل صفا، اهل تبسم بودن

قربون اون دورة تردماغی

قربون اون تصنیف کوچه‌باغی

قربون دوره‌ای که خوش‌بینی بود

تار سبیلا چک تضمینی بود

 


نظر شما( )

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

روزه گرفتن بعضی ها ...!
لباس فرم
هدفمند کردن یارانه ها
طنز نوروزی
مونتاژیات ادبی !
آنفولانزا
دوبیتی طنز
انواع پیغامگیر… گوش کنید!!
مجموعه شعر طنز...8
مجموعه شعر طنز...7
[عناوین آرشیوشده]

بالا

  [ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]

بازدید

218696

بازدید امروز

6

بازدید دیروز

11


 RSS 


 درباره خودم


 لوگوی وبلاگ

وبلاگ طنز کاکتوس

 اوقات شرعی

 فهرست موضوعی یادداشت ها

 آرشیو

بهار1388
زمستان1387
پاییز 1387
بهار1387
پاییز1386
تابستان1386
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1388
پاییز 1388

 لینک دوستان

با هم بخندیم ولی به هم نخندیم!!!
طنز نوشته های من
از قلم اندیشه تراوش می کند
یادداشت های من
کوراب
بازتاب نفس صبحدمان
حسین پناهی
دست نوشته های پراکنده من
شبکه علمی کشور

اشتراک