شنبه 87/9/9  ساعت 11:46 صبح

دوبیتی های نفتی! + عاشقی

گل عیش از حیات خود نچینی

نشد چون بچّه ی آدم بیایی

دمی هم بر سر سفره نشینی!

تو را، گفتم بپردازند خشکه

سر سفره بیایی بشکه بشکه

لب ما تر نشد از خشکه ی تو

الهی که بری زیر درشکه!!

از این وضع هشلهفتی، نگردی

جناب وعده در حال عبور است

بپا ای سفره جان نفتی نگردی!

به دنیا کسب و کارت روبراه است

طلا هستی ولی رنگت سیاه است

سر سفره چگونه آرمت چون

طنابم پاره و دلوم به چاه است!

لیست کل یادداشت های این وبلاگ