اين هم يه شعر طنز از خودم به دوست عزيز و تازه ام جناب سركار كاكتوس
هزاران وعده از سوي مقامات
ز ارزاني گوشت و مرغ و خانه
هزاران وعده خواهم چنين کرد
ز بهبود زمين است و زمانه
هر آن کس مي رسد بر راس قدرت
شعارش مي رود تا بيکرانه
هي گويد در هر ميز گردي
که ارزان مي کنم من رهن خانه
ز مرگ اين گراني مژده گويد
تمام فکر او در حل نانه
براي خودکفايي در رياست
تماما مي رود هر سو روانه
هزاران وعده از بهبود اوضاع دمادم مي کند هر سو بيانه
ز ارزاني گوشت و شير و گندم
و ماست و سيب و موز و هندوانه
نواي کارمندان بيچاره
شتر در خواب بيند پنبه دانه